نیشابور فردا

نیشابور فردا

وبگاه کانال مستقل خبری، تحلیلی، اجتماعی و توسعه‌محور نیشابور فردا
نیشابور فردا

نیشابور فردا

وبگاه کانال مستقل خبری، تحلیلی، اجتماعی و توسعه‌محور نیشابور فردا

منطق‌الطیر فرید‌الدین عطار نیشابوری به زبان فرانسه


کتاب "La Conférence des oiseaux" به زبان فرانسه، نمایشنامه‌ای برگرفته از «منطق‌الطیر» فریدالدین عطار نیشابوری، نوشته شده توسط ژان‌کلود کریر (Jean-Claude Carrière) فیلمنامه‌نویس فرانسوی؛ این نمایشنامه که نخستین بار در ۱۹۷۹م به کارگردانی پیتر بروک بر روی صحنه رفت در سال ۲۰۰۸م، به ویراستاری Albin Michel در قطع جیبی منتشر گردید./ نیشابور فردا

رفع تبعیض از نیشابور؛ دستاورد رویکرد منصفانه به توسعه خراسان


رفع تبعیض از نیشابور؛ دستاورد رویکرد منصفانه به توسعه خراسان

نوشته: نیشابور فردا

(کانال مستقل خبری، تحلیلی، اجتماعی و توسعه‌محور نیشابور)


https://t.me/neyshaburfarda

http://neyshaburfarda.blogsky.com


 

شهر نیشابور، شهرستان نیشابور، حوزه انتخابیه نیشابور؛ دومین کانون جمعیتی شمال شرق کشور (پس از مشهد) و سومین جمعیت شرق کشور (پس از مشهد و زاهدان) را تشکیل می دهد. اما متاسفانه زیرساخت های نیشابور، با جایگاه این دیار در منطقه شمال شرق و شرق کشور، فاصله زیادی دارد!

آب و هوا و اقلیم ممتاز و پرآوازه دشت نیشابور؛ پیشینه تاریخی بسیار غنی و آبرومند؛ سرمایه های فرهنگی و اجتماعی شاخص و زبانزد؛ و موقعیت بی‌بدیل در مرکزیت هندسی جغرافیای شمال شرق کشور (خراسان)؛ نیشابور را  به یکی از پُرکشش‌ترین سکونتگاه‌های شرق کشور تبدیل نموده؛ چنانکه نیشابور امروز، علاوه بر میزبانی جمعیت چندهزار نفری از شهرستان های همسایه دور و نزدیک، جمعیت قابل توجهی از هموطنان عزیزمان از استان‌های شرقی، مرکزی و جنوبی کشور این دیار را موطن گزیده‌اند. این جذابیت بالای سکونتگاهی و کشش جمعیتی بینظیر، در شرایطی است که با توجه به شواهد گویای موجود، چندین دهه است که این دیار از سطحی از بیمهری و بی‌توجهی در برخورداری از زیرساخت‌های اساسی مورد نیاز ساکنان و متناسب با جایگاه خود در منطقه شمال شرق کشور، رنج می‌برد. زیرساخت‌ها نیشابور امروز، در شان جایگاه این دیار در خراسان و ایران نیست.  از اهم محرومیت‌های روا شده بر نیشابور، می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:

-- شبکه بهداشت و درمان نیشابور، در سطح دانشکده علوم پزشکی به رسمیت شناخته شده و بودجه و اعتبار می‌گیرد در حالی که شهرستان‌هایی با جمعیت کمتر و در رتبه‌های سوم، چهارم، پنجم، ششم و ... در منطقه شمال شرق کشور، دارای دانشگاه علوم پزشکی هستند و بالتبع از بودجه و اعتبارات چند برابری نیشابور برخوردارند!

-- شبکه جاده‌های مواصلاتی نیشابور، به هیچ وجه با معیار دومین جمعیت شمال شرق کشور، همخوانی ندارد. تنها جاده متناسب با استانداردها و نیاز جمعیتی نیشابور، جاده مشهد - نیشابور - تهران است؛  علی‌رغم موقعیت مواصلاتی نیشابور در قلب خراسان که از قدیم، مطرح و فعال بوده، اما در دوران معاصر، مورد بی‌توجهی قرار گرفته و برای فعال‌سازی ظرفیت‌های بالا و ارتقای جاده‌های مهمی همچون «جاده نیشابور – کاشمر»، «جاده نیشابور – قوچان»، «نیشابور – جوین – جغتای»، «نیشابور – کدکن – تربت‌حیدریه» هنوز اقدام قابل توجهی انجام نشده و  این در حالی است که در شهرستان‌هایی با جمعیت کمتر، رسیدگی و اهتمام ویژه‌ای از سوی وزارتخانه مرتبط دیده می‌شود! نقشه زیر که توسط، برخی وبگاه‌های شهرستان همجوار منتشر شده، نمونه آشکاری از این تبعیض را نمایان می‌سازد. همانطور که می‌بینید بی‌مهری‌ها به استعداد‌های جغرافیایی نواحی استان خراسان رضوی، دستاویزی یک سایت محلی برای نادیده انگاشتن استعدادهای مواصلاتی نیشابور، در راستای تقویت رسانه‌ای و تصویری موقعیت رقابتی ناحیه مطبوع سایت محلی شده است! (استفاده‌های رسانه‌ای غیر مسولانه از موقعیت‌هایی که بواسطه هزینه بودجه و اعتبارات ملی، به یک ناحیه واگذار شده؛ از دستاوردهای مدیریت نامتوازن برنامه‌های توسعه استان در دهه‌های گذشته است.)



-- اگر تاریخ شمال شرق کشور (منطقه خراسان کنونی ایران) را بررسی نماییم نیشابور با فاصله‌ای کاملا محسوس،‌ شاخص‌ترین دیاری است که نام آن با مدارس علمی، نظامیه‌ها و مراکز رشد و گسترش دانش (دانشگاهها) و مراکز فرهنگی گره خورده؛ اما کم‌توجهی در توسعه زیرساخت‌های دانشگاهی این دیار، در دوران معاصر، به اندازه‌ای است که فاصله بسیار زیادی با نقش مورد انتظار و پتانسیل نیشابور در تحرک و تحول علمی و فرهنگی شمال شرق کشور وجود دارد و این وضعیت (بی‌توجهی به فعال‌سازی پتانسیل‌های فرهنگی و علمی نیشابور) در مجموع، در راستای منافع بلندمدت و آینده‌نگر خراسان و ایران عزیزمان نیست؛ چرا که استفاده نکردن از موقعیت درخشان و نام پرآوازه نیشابور در تاریخ تولید علم و توانمندی‌های فرهنگی این دیار در دوران معاصر، معنی‌ای به جز فرصت‌سوزی و اتلاف سرمایه‌های اجتماعی و انسانی نمی‌دهد!

-- فرودگاه، در جهان امروز که شرایط زندگی و فعالیت در آن، به شدت در حال حرکت به سمت سرعت بیشتر و اتلاف زمان کمتر است؛ زیرساختی انکارناپذیر برای شهرهایی دارای موقعیت منطقه‌ای، ملی و بین‌المللی مانند نیشابور است تا به عنوان زیرساختی برای فعالیت موثر در بخش‌های گردشگری، فرهنگ، آموزش عالی، بهداشت و درمان، صنعت، تجارت، کشاورزی و ... بهره‌برداری نمایند؛ اما متاسفانه «منطقه نمونه بین المللی گردشگری نیشابور» که در تمامی بخش‌های یادشده دارای توانمندی‌های مطرح و رتبه ممتاز در شمال شرق کشور است؛ از بین ۵ شهر پرجمعیت شمال شرق کشور، تنها شهری است که زیرساخت اساسی و راهبردی فرودگاه را ندارد و این در حالی که این شهر، دارای رتبه دوم جمعیتی است و در شهرهای سوم و چهارم و پنجم سال‌هاست که این زیرساخت مهم ایجاد شده!

 

جمع‌بندی:

زیرساخت‌های نیشابور امروز، نه در حد سومین جمعیت شرق کشور است و نه حتی در حد دومین شمال شرق کشور! شکی نیست که آنچه تا امروز، رخ داده است را می‌توان به کم‌اطلاعی تصمیم‌گیران محترم از وضعیت منطقه شمال شرق کشور نسبت داد؛ اما با همه اطلاع‌رسانی‌هایی که مسولان دلسوز و رسانه‌های دغدغه‌مند، در سال‌های اخیر، در زمینه محرومیت‌های عمدتاً سهوی روا شده بر نیشابور، صورت داده‌اند؛ نباید انتظار داشته باشیم که این تبعیض‌های واضح و انکارناپذیر تداوم یابد.

صرف نظر از استعداهای اقلیمی و اجتماعی و فرهنگی نیشابور؛ فقط با نظر به اینکه نیشابور، دومین جمعیت شمال شرق کشور است؛ باید زیرساخت‌هایی در اندازه میانی جمعیت اول و سوم این منطقه داشته باشد و این، «منصفانه‌ترین رویکرد» به مسائل توسعه شمال شرق کشور و استان خراسان رضوی است.

به اتکای جمعیت نیم‌میلیونی حوزه انتخابیه نیشابور؛ مسائل توسعه نیشابور را پیگیری کنیم ...

نمای هوایی از باغ آرامگاه خیام در «بهشت گشمده ایران»


نمای هوایی از باغ آرامگاه خیام در نیشابور، بر روی جلد کتاب "Paradise Lost, Persia from Above" (بهشت‌ گمشده، ایران از بالا)؛ این کتاب عکس‌های هوایی، دستاورد بیش از ۱۰۰ پرواز در بیشتر از ۳۰۰ ساعت بر فراز مناطق مختلف ایران در طی سال‌های ۱۹۷۶-۱۹۷۸ به کوشش Georg Gerster است. «بهشت گمشده، ایران از بالا»، یکی از شاخص‌ترین مستند عکس‌های هوایی ایران را پدید آورده است. چاپی از این کتاب به سال ۲۰۰۸م توسط انتشارات Phaidon لندن، در دسترس است./ نیشابور فردا

تاملی در بهره‌برداری‌های غیر مسولانه از اصطلاح جغرافیایی «غرب خراسان رضوی»


تاملی در بهره‌برداری‌های غیر مسولانه از  اصطلاح جغرافیایی «غرب خراسان رضوی»

 نوشته: نیشابور فردا

(کانال مستقل خبری، تحلیلی، اجتماعی و توسعه‌محور نیشابور)

https://t.me/neyshaburfarda

http://neyshaburfarda.blogsky.com


 

«نماینده مردم غرب خراسان رضوی»، «منطقه غرب خراسان رضوی»، «مردم غرب خراسان رضوی» و ...؛ اصطلاحاتی که نه ریشه و پیشینه تاریخی-فرهنگی خاص دارند، و نه حائز همپوشانی شفاف جغرافیایی هستند! اصطلاح «غرب خراسان رضوی»، در چند سال اخیر، در اطلاق به حوزه‌ انتخابیه مستقر در ناحیه‌ای در شمال غربی و غرب میانه استان خراسان رضوی؛ توسط برخی خبرنگاران محلی و بعضی رجال سیاسی ناحیه‌ یادشده، به کار برده می‌شود و در شماری از رسانه‌های محلی و همچنین رسمی کشوری نیز منتشر و ترویج گردیده است. در تصویر بالا، نمونه‌هایی از این شیوه نوپدید بهره‌برداری از اصطلاح جغرافیایی «غرب خراسان رضوی» را می‌بینید.


 

غرب خراسان رضوی

«غرب خراسان رضوی»؛ گستره سرزمینی غرب استان را (که از شمال استان خراسان شمالی، از غرب به استان سمنان و از جنوب به استان خراسان جنوبی محدود می‌شود) را در بر می‌گیرد و از نگاه دیگر؛ می‌توان «حوزه جغرافیایی غرب خراسان رضوی» را در برابر «حوزه جغرافیایی شرق خراسان رضوی» تعریف نمود. بدیهی است بهره‌گیری از این اصطلاحات، در اشاره به صرف حوزه‌ جغرافیایی تحت پوشش مفهومی خود، در همه فعالیت‌های معرفی، بررسی و توسعه استان، بسیار مفید و کاربردی است. اما آنگاه که پای خوانش‌های دگرگونه (نامتعارف) از این اصطلاحات جغرافیایی به میان می‌آید؛ از آنجا که با ماهیت، هویت، حقوق و منافع جغرافیایی یکایک نقاط، شهرها و شهرستان‌های استان سر و کار دارد؛ باید با جدیت و حساسیتی مثال زدنی، بر آن تمرکز و تامل نمود.

 

خوانش دگرگونه‌ جغرافیای سیاسی استان

«استان خراسان رضوی، یکی از استان‌های 31گانه کشورمان؛ با نظر به موقعیت جغرافیایی‌اش در منطقه خراسان ایران، در موقعیت میانی استان‌های خراسان شمالی و خراسان جنوبی؛ همان خراسان مرکزی است که به خاطر افتخار میزبانی از حرم مطهر رضوی؛ با نام رسمی خراسان رضوی شناخته می‌شود. کلانشهر مشهد مقدس که در ناحیه شمال شرقی استان قرار گرفته؛ مرکز سیاسی و اداری استان است.» آنچه در جمله‌های پیشین گفته شد یک تعریف همپوشان با داده‌های رسمی کشوری از جغرافیای سیاسی «استان خراسان رضوی» است؛ و در صورتی که در این حوزه، تعریفی ارائه گردد که متعارض و یا متناقض داده‌های رسمی مرتبط با جغرافیای سیاسی خراسان رضوی باشد؛ آن تعریف به عنوان خوانش «نامتعارف» یا دگرگونه شناخته می‌شود. این خوانش‌های «نامتعارف»، گاه «کلیت» و گاه «بخشی» از حوزه سزمینی مورد بحث را با عبارت‌هایی دارای جهت و رویکرد بهره‌برداری خاص؛ نامگذاری نموده و در میان افکار عمومی،  برجسته و ترویج می‌نماید.



نقشه بالا را ببینید؛ این نقشه، با ویرایش‌ها یا ادبیات مشابه دیگری نیز در برخی وبگاه‌ها و رسانه‌های مجازی محلی ناحیه‌ مورد اشاره، منتشر شده است. این نقشه را می‌توان به عنوان مصداقی بارز از خوانش نامتعارف، و البته دارای جهت به «کلیت» جغرافیای سیاسی استان، مورد بازبینی قرار داد.

در این نقشه، وجود یک زیرساخت (فرودگاه) در یک شهر، به عنوان ابزاری در راستای تلقین «تقسیم (= تجزیه)‌ استان خراسان رضوی»؛ القای «تلویحی» مرکزیت آن شهر؛ لحاظ قلمرو برای شهر مورد اشاره؛ منفک از مرکز رسمی اداری-سیاسی استان، بهره‌برداری شده است. این گونه خوانش خاص قلمروخواهانه‌ جغرافیایی را که آرزوهای سیاسی را در پوشش موضوع‌های جنبی، بازتاب می‌دهد می‌توان در زمره نمودهای رسانه‌ای رقابت‌های ژئوپلیتیک بین ‌شهری (که کمابیش با تفاوت‌هایی در شهرهای دارای توانمندی‌های منطقه‌ای در استان‌های دیگر کشور نیز دیده می‌شود) دسته‌بندی نمود.

آنچه در مورد نیشابور (به عنوان یک شهر و شهرستان دارای توانمندی و حوزه نفوذ منطقه‌ای، ملی و بین‌المللی؛ بویژه در حوزه فرهنگی) در این زمینه، می‌توان مورد توجه قرار داد این است که با رفع تبعیض‌ها و محرومیت‌های زیرساختی (از جمله پیگیری احداث فرودگاه) نسبت به شهرستان‌ همسایه، مزیت «رقابت‌پذیری» این منطقه را برای نقش‌آفرینی در معادلات آینده منطقه‌ شمال شرق کشور تقویت نماییم. چرا که احیای موقعیت درخشان تاریخی و شکوفاسازی پتانسیل‌های والای فرهنگی-اقلیمی نیشابور؛ در راستای ایفای نقش فرهنگی و ملی مورد انتظار در خراسان و ایران؛ بدون اقتدار ژئوپلیتیکی آن، راه به جای کارسازی نخواهد برد.

 

خوانش مصادره‌ای از جغرافیای سیاسی استان

حوزه شمول جغرافیایی اصطلاح «غرب خراسان رضوی» را از دو دیدگاه می‌توان تعریف نمود:

تعریف نخست، مجموعه-شهرستان‌های نیمه غربی استان را در بر می‌گیرد. رشته‌کوه بینالود (مرتفع‌ترین ناحیه خراسان ایران)، شاخص‌ترین عارضه جغرافیایی جداکننده بخش بزرگی از حوزه‌‎‌ شرقی و حوزه غربی استان است. از این نگاه؛ اگر حتی قوچان را به خاطر پیوستگی به دشت مشهد، در زمره شهرستان‌های غرب خراسان رضوی نگنجانیم؛ «خوشاب»، «فیروزه»، «نیشابور»، «جوین»، «جغتای»، «داورزن»، «سبزوار»، «بردسکن»، «کاشمر»، «خلیل‌آباد»، «مه ولات»، «بجستان» و «گناباد»؛ با صراحت، شهرستان‌های غرب خراسان رضوی را تشکیل می‌دهند.

تعریف دوم؛ شاید برخی علاقه داشته باشند صرفاً شهرستان‌هایی که در کرانه‌ (مرز) غربی استان مستقرند را «غرب خراسان رضوی» به شمار آورند. از این دیدگاه نیز حتی اگر قوچان در شمال غربی، و گناباد در جنوب غربی را در جرگه شهرستان‌های کرانه غرب خراسان رضوی محسوب ننمایم؛ «جغتای»، «داورزن»، «سبزوار»، «بردسکن»، و «بجستان»، شهرستان‌های کرانه‌ای غرب خراسان رضوی را تشکیل می‌دهند. و از این میان؛ سه شهرستان نخست، همراه با خوشاب و جوین در یک حوزه انتخابیه؛ بردسکن همراه با خلیل‌آباد و کاشمر در حوزه انتخابیه دیگر؛ و بجستان همراه با گناباد، حوزه انتخابیه دیگری را تشکیل می‌دهند. و آنگاه؛ آیا قابل تامل نخواهد بود:

- نواحی دو حوزه‌ انتخابیه «کاشمر، خلیل‌آباد، بردسکن» و یا حوزه انتخابیه «گناباد و بجستان» (که دقیقا شامل شهرستان‌های  کناره غرب خراسان رضوی هستند) چه سهمی از این اصطلاح نوپدید «غرب خراسان رضوی» دارند؟! آیا آنها جزء منطقه «غرب خراسان رضوی» نیستند یا اینکه هم‌استانی‌های ساکن در این شهرستان‌ها، جزء «مردم غرب خراسان رضوی» نیستند؟!

- اگر شهرستان خوشاب (که دره یام سرولایت، بخش شمالی آن را تشکیل می‌دهد)؛ در حوزه شمول اصطلاح «غرب خراسان رضوی» تعریف گردد؛ فیروزه و نیشابور که در همسایگی خوشاب و در دامنه غربی بینالود بزرگ قرار گرفته‌اند، آیا از شهرستان‌های عمده، اصلی، تاثیرگذار در غرب خراسان رضوی نیستند؟!

آیا شفاف‌ترین دستاورد تامل و تعمق در این رویکرد نوپدید به بهره‌برداری از اصطلاح «غرب خراسان رضوی»؛ به جز مصادره واضح این اصطلاح جغرافیایی دارای حوزه پوشش کاملا مشخص، به نفع جزء و بخشی از حوزه پوشش آن است؟ چرا تلاش می‌شود با مصادره به مطلوب یک اصطلاح جغرافیایی اَعَم، شخصیت جغرافیایی-سیاسی خاص (و دارای توان القای «تمایز» یا «انفکاک» تلویحی از جغرافیای سیاسی رسمی استان) برای یک شهر یا یک ناحیه، ساخته شود؟ آیا نمی‌توان برای هر یک از حوزه‌های انتخابیه دیگر استان نیز این حق را قائل شد که از اصطلاح جغرافیایی «دارای مشترکات با دیگران»، برای بهره‌برداری در مناسبات و اهداف و ایجاد «تشخص» برای خود، بهره‌برداری نمایند؟

 

تبعات بهره‌برداری‌های غیر مسولانه

تامل در انگیزه و مقصد این بهره‌برداری نوپدید از جغرافیای سیاسی استان، ما را از پرداختن به بُعدی دیگر از موضوع (که حائز اهمیت بالایی نیز هست) باز ندارد: نام برخی خبرگزاری‌های رسمی کشوری از جمله «ایرنا»، «صدا و سیما»، «تسنیم» و ... را در زمره محمل‌های ترویج و انتشار این بهره‌برداری، می‌یابیم! این‌ها بنگاه‌های بزرگ خبری هستند که به نحوی از اعتبارات دولتی یا ملی و همچنین سرمایه حمایت مادی و معنوی ملت ایران برخوردارند! برای روشن‌تر شدن ابعاد موضوع کافی است فرض کنیم خبرنگاران و یا رجال سیاسی هر شهر دارای رقابت ژئوپلیتیک با شهری دیگر در هر یک از استان‌های کشور، بخواهند در تعامل و همکاری با خبرگزاری‌ها رسمی و پرمخاطب کشور؛ طیفی از مصادره به مطلوب اصطلاحات جغرافیایی و یا القای انفکاک تلویحی از جغرافیای سیاسی رسمی را روال کار، قرار دهند آیا پس از مدتی، علاوه بر آشفتگی تعاریف و معیارهای رسمی کشور، با دلخوری‌ها، کدورت‌ها و نارضایتی‌های عمومی در نواحی ذینفع همجوار، مواجه نخواهیم شد؟  چرا  حقوق جغرافیای-سیاسی همسایگان که در یک حوزه جغرافیایی مشترک، دارای حق هستند؛ نادیده گرفته می‌شود؟!   

 

تعامل با مسولان حاکمیتی و مدیران رسانه‌ها

بسیار واضع و مسلّم است که از مدیران خبرگزاری‌های دارای حوزه پوشش ملی، نباید انتظار داشت که بر جزئیات جغرافیای سیاسی و حساسیت‌‌های رقابت‌های محلی ژئوپلتیک در یکایک مناطق کشور آگاهی داشته باشند و در واقع؛ این خبرنگاران محلی هستند که می‌توانند بنا به گرایش‌ها و نیّات خود به اخبار و گزارش‌ها و مطالب، جهت خاص بدهند. در کنار خبرنگاران؛ مسولان، سیاست‌ورزان، نخبگان و فعالان محلی، به عنوان ارائه‌دهندگان یا تولیدکنندگان محتوای خبری، نقش انکارناپذیری در جهت‌دهی به افکار عمومی، بویژه در زمینه مسائل محلی و منطقه‌ای، دارند. در همین زمینه، قابل توجه است که شیوه و اهداف مجموعه فعالیت‌های محلی منتج به تولید و انتشار خبر در سطح ملی، همواره بر سر یک دوراهی رویکردی قرار دارد: رویکردی که می‌تواند متضمن تدبیر و تامل در مصالح ملی و حرکت کردن به سوی مقصدی باشد که به منافع عمومی کشور و ملت ایران می‌انجامد و رویکردی دیگر که حرکت در مسیر بهره‌گیری (و گاه حتی بهره‌کشی!) حداکثری از فرصت‌های رسانه‌ای ملی و کشوری در راستای تقویت مواضع و منافع محلی را فراهم می‌سازد. هرچند بخاطر درهم‌تنیدگی، تعامل و گاهی تقابل منافع محلی و مصالح ملی؛ مرز شفافی میان این دو رویکرد نمی‌توان ترسیم نمود.

در مورد نیشابور، اما با نگاه به چهره و شخصیت شاخص و درخشان فرهنگی این دیار از یک سو؛ و ضرورت خدشه‌ناپذیر پاسداری از اصالت و استواری این موقعیت فرهنگی منطقه‌ای، ملی و بین‌المللی؛ باید رهیافت‌های رسانه‌ای متناسب با جایگاه و حوزه تاثیرگذاری فرهنگی و معنوی نیشابور در گستره ملی و فراملی را در نظر داشت. بنابراین، چنین به نظر می‌رسد که آگاهی‌رسانی شفاف و پی‌گیری مستمر تعارضات مرتبط با حقوق جغرافیای سیاسی (همچنین دارای جنبه‌های تاریخی و فرهنگی) نیشابور به «مسولان و تصمیم‌گران مرتبط در نهادهای دولتی و حاکمیتی استانی و کشوری» و تعامل سازنده با «مدیران رسانه‌ها و بنگاه‌های خبری ملی»، بهترین روش عملکردی پاسدارانه برای منطقه‌ای با موقعیت فرهنگی نیشابور باشد.

 

همگرایی برای ملی کردن مسائل راهبردی توسعه نیشابور

بخش پایانی را با تصویری مرتبط با این نوشتار به پایان می‌بریم؛ تصویر زیر، بریده‌ای است از گزارش خبرنگار محلی خبرگزاری فارس در 13 شهریور 1396؛ این گزارش، هر چند از معیارهای عمق و تکنیک گزارش‌های ژورنالیستی حرفه‌ای، کم بهره است اما از دیدگاه بهره‌برداری از محمل خبرگزاری رسمی و کشوری «فارس»، در راستای گزارشگری یک مطالبه سیاسی محلی قابل توجه است. لحن تیتر و پاره‌هایی از محتوا به گونه‌ای طراحی شده که مشابه یک بیانیه سیاسی، رگه‌هایی از مقوله‌های تاثیرگذاری روانی، برای پیش‌برد‌ فعالیت سیاسی برداشت می‌شود.



نمونه یادشده، بیانگر این موضوع است که برخی در رقابت‌های ژئوپلیتیک بین شهرها، از هر فرصت در دسترس، برای تقویت موقعیت رقابت‌پذیری شهر یا حوزه مطلوب خود، بهره‌برداری می‌نمایند؛ حتی در خبرگزاری‌های رسمی کشوری!

خلاصه اینکه؛ رویدادها به صورت نسبی، به جهتی که نیروهای فعال، آن‌ها را هدایت می‌کنند به پیش می‌روند. ما نیز برای پیش بردن رویدادها و فرایندهای مرتبط با توسعه نیشابور، راه کارسازی به جز «زبان گویا و نافذ زمان»، یعنی برنامه‌ریزی برای کار اثربخش در «رسانه‌های جمعی» نداریم. پس شایسته است به سیاست‌ورزان، اهالی رسانه، نخبگان و فعالان حوزه توسعه نیشابور، پیشنهاد ‌نماییم: فارغ از گرایش‌ها و سلیقه‌های متفاوتی که به طور طبیعی، در هر جامعه‌ای وجود دارد؛ برای یک هدف عالی مشترک که همانا احیای جایگاه واقعی فرهنگی و تمدنی نیشابور؛ و برای توسعه نیشابور، خدمت به  فرهنگ‌ خراسان و استفاده از ظرفیت‌های نیشابور در راستای خدمتگزاری به ایران عزیز؛ دست به دست هم دهیم و با همگرایی و نگاهی فراگیر، کاربردی و منسجم به راهبردها، خط‌مشی‌ها و شیوه‌های عملکرد اثربخش در این حوزه بیاندیشیم.

ما در شرایط امروز، نیاز وافری به تعامل همگرا و مبتنی بر بهره‌گیری حداکثری از خرد جمعی (بدون دخالت و نقش گرایش‌ها و سلیقه‌های سیاسی و گروهی) در حوزه مسائل توسعه نیشابور داریم. پایگاه فرهنگی و نام درخشان نیشابور، زمینه گسترده‌ای برای حضور نیشابور، فراتر از شرح رویدادهای روزمره، در خبرگزاری‌های کشوری فراهم می‌نماید؛ اگر باور داریم که نیشابور، یک شهر ملی است چرا از ظرفیت‌های وسیع و نافذ این رسانه‌ها برای ملی کردن مسائل راهبردی توسعه نیشابور استفاده نمی‌کنیم؟! 

چه کسی نیشابور را "بن‌بست" می‌خواهد؟!


درباره سیاست «چماق و هویچ»، بسیار شنیده‌ایم؛ اما شاید به ندرت به این اندیشیده باشیم که «اگر چماق و هویچ، در دست یک چماقدار ناشی قرار بگیرد چه نتیجه ای به بار می آورد؟!» من هم اولین بار بود که به این موضوع، فکر میکردم. راستی؛ چه شد که به این اندیشه افتادم؟!


چندی پیش، بزرگواری؛ لینک مطلبی را برایم فرستاد. چند روز پیش نیز لینک مطلبی دیگر (مرتبط با مطلب قبلی) دریافت کردم. عکس دو مطلب یادشده را در تصویر بالا ببینید. مطلب دوم بود که مرا به یاد «چماق و هویچ» انداخت.

القصه؛ یک سایت محلی، به یک مسول، حمله می‌کند او را «مایوس» و فلان و مدان می‌خواند؛ اما بعد به او «امید» می‌دهد که اگر این کار را بکنی خیلی باحالی، خیلی موفقی و خیلی فلانی!

 آری! فکرش را که می‌کنی وجداناً چماق کوفتن، از هویچ دادن، راحت‌تر است؛ چرا که چماقدار باید حداقل یک هویچ داشته باشد تا به خاطر خوشمزگی آن هویچ، آن بنده خدایی که در زیر چماق است پا بدهد و مطابق میل چماقدار، رفتار کند.

 اما وای بر چماقدار بخت‌برگشته‌ای که از چماقخور بخواهد «برو و هویچ را خودت تهیه کن»! 

این هویچ، در تصویر بالا همان اصطلاح شیک «چرخه مفید» است که زیر آن را خط قرمز کشیده‌ایم. منظور خیلی خودمانی‌اش این است که «آقای رییس! تو رو خدا، برو «جار بزن» چند تا مسافر بیار که چرخم بچرخه و از همسایه، «بااهمیت»تر و «باصلاحیت»تر و غیر «بن‌بست»تر باشم؛ چون برنامه‌هایی دارم که باید به هر قیمتی! که شده اونا رو پیاده کنم.» (لطفا توضیحات تکمیلی را در تصویر بالا ببینید(

با ذکر یک نکته مهم، از این داستان بگذریم: کاش نسبت به عزیزانی که خودجوش و بعضا ظاهرا خود-رو کار رسانه ای می‌کنند و برای خوشان، رسالت «امداد و نجات» یک استان!!! را قائلند؛ دلسوزی بیشتری شود و با تاکید بسیار، آموزش «اخلاق کار در رسانه» داده شود تا شاید با لحاظ فهم مورد انتظار از چگونگی بجا آوردن حق و احترام زحمات و خدمات مدیران خدمتگزار؛ آن عزیزان نیز مسولانه تر به رسالت‌های خود-مفروضشان(!!!) بپردازند.

 

ادامه این داستان اما ادامه داستان بالا نیست هرچند به آن بیربط هم نیست. داستان ما؛ روایتی از مطالبه همدلانه مردم یک شهرستان است.

۱۰ سال پیش شاید از اهمیت زیرساخت فرودگاه در توسعه منطقه‌مان این‌طور که امروز می‌دانیم؛ آگاه نبودیم. این آگاهی عمیق و مسولانه؛ نتیجه زحمات همه کسانی است که تلاش کردند تاثیر فرودگاه را در توسعه نیشابور، در معرض توجه یکایک شهروندان و رسانه‌های شهرستان قرار دهند.

فرودگاه؛ امروز، یکی از مطالبات تراز اول جمعیت نیم‌میلیونی شهرستان نیشابور است و اولویت آن، به اندازه‌ای است که «توانایی پیگیری و به سرانجام رساندن ایجاد زیرساخت فرودگاه نیشابور» را می‌توان به عنوان یکی از فاکتورهای عمده، نافذ و تاثیرگذار در میزان محبوبیت و مطلوبیت سیاستمدارن و مسولان، در میان مردم شهرستان؛ معرفی نمود.

 ضعفزیرساخت‌های شهرستان نیشابور نسبت به موقعیت و جمعیت و کارایی و تاثیرگذاری آن در منطقه شمال شرق کشور؛ و حتی نسبت به شهرستان‌های همتراز در همین منطقه؛ خوشبختانه، از نگاه منصف هیچ یک از مسولان محترم پوشیده نمانده و به مناسبت‌های مختلف، به این ضعف‌ها اشاره نموده‌اند.

- امروز؛ همه می‌دانند: داشتن مجوز دانشگاه علوم پزشکی با امکان جذب بودجه و اعتبارات ملی چندبرابری؛ چه تحولاتی را در یک منطقه نسبت به دانشکده علوم پزشکی منطقه همجوار ایجاد می‌کند!

- همه می‌دانند: برخورداری یک منطقه از  جاده‌های مواصلاتی اصلی و درجه یک؛ ضمن امکان جذب اعتبارات ملی بیشتر برای توسعه و نگهداری جاده، چه مزایای اقتصادی را برای منطقه برخوردار نسبت به منطقه همجوار فراهم می‌کند. 

- همه می‌دانند: وجود ۵ فرمانداری و ادارات ذیربط در یک منطقه، چه تحولاتی در پیگیری مسائل آن منطقه، نسبت به وجود فقط یک یا دو فرمانداری ایجاد می‌کند.

- آری؛ همه می‌دانند  ...

- همه می‌دانند: زیرساخت فرودگاه؛ کمک و فعال‌کننده پتانسیل بخش‌های گردشگری، آموزش عالی، بهداشت و درمان، فرهنگ، صنعت، کشاورزی و ... است و حتی موقعیت ژئوپلتیک منطقه را ارتقا می‌دهد.

- همه می‌دانند: نیشابور، رتبه ٢ جمعیتی خراسان را دارد اما در میان ۵ شهر پرجمعیت خراسان (به ترتیب: مشهد، نیشابور، سبزوار، بجنورد، بیرجند)، تنها شهری است که زیرساخت مهم فرودگاه را ندارد.

 با این اوصاف؛

آیا اگر حتی نیشابور را گرفتار «تبعیض» نخوانیم؛ نباید به صراحت، بر نابرخورداری و محرومیت این شهر گواهی داد؟!

 و ... همه می‌دانند که نسبت دادن آشکار و تلویحی عنوان‌های دردناکی همچون «بی‌صلاحیت»، «بی‌اهمیت»، «بن‌بست» و ... به این نیشابور که فخر تاریخ و فرهنگ خراسان است با محرومیت‌ها و تبعیض‌هایی که در همین یکی دو دهه اخیر، بر این منطقه روا شده، ارتباط مستقیم دارد.

 آری! همه می‌دانند  ...

همه با هم برای رفع تبعیض و محرومیت‌زدایی زیرساختی از نیشابور ...

نیشابور فردا (کانال مستقل خبری، تحلیلی، اجتماعی و توسعه‌محور نیشابور)

[ https://t.me/neyshaburfarda ]