دعوت به چالش برزینمهر
دعوت از جناب آقای محمد عبداللهزاده ثانی، رییس محترم اداره میراث فرهنگی شهرستان داورزن، به یک چالش علمی
یک وبلاگ در سابدامین بلاگفا هست به نویسندگی محمد عبداللهزاده ثانی. او در پروفایل خود نوشته است: «به نظر من، هیچ سیاستی، بالاتر از صداقت نیست.» و در جایی دیگر نوشته: «من سالهای زیادیست که در حیطه تاریخ و تمدن شهر عزیزم سبزوار مطالعه و کنکاش نمودهام...»
اگر دستی در پیگیری اخبار میراث فرهنگی داشته باشید، با خواندن پاراگراف بالا، غیر ممکن است یاد یکی از دستاندرکاران میراث فرهنگی استان خراسان رضوی، به همین نام، در ذهنتان خطور نکند.
محمد عبداللهزاده ثانی؛ کارشناس سابق اداره میراث فرهنگی سبزوار و رییس کنونی اداره میراث فرهنگی داورزن؛ نام عبداللهزاده ثانی به عنوان مولف و یا مولف همکار بر روی کتابهای «سلطانآباد، نگین خوشاب»، «روداب، رویشی در کویر»، «میراث فرهنگی ششتمد» و «جغرافیای تاریخی جوین» دیده میشود. بنابراین، ایشان فقط یک باستانشناس صرف نیست بلکه دستی هم در نوشتن دارد.
البته نام عبداللهزاده ثانی را بیش از هر چیز، میتوان در حاشیه یا متن مصاحبهها یا گزارشهای خبریای یافت که از حدود نیمه دهه ۱۳۸۰ تا امروز، بقایای یک چهارتاقی دورافتاده و کوچک به نام محلی «خانه دیو» را به نام آتشکده «آذر برزینمهر» معرفی میکنند. این چهارتاقی که در شرق شهرستان داورزن قرار دارد، پیش از تاسیس شهرستان داورزن در سال ۱۳۹۱، جزء آثار تاریخی شهرستان سبزوار محسوب میشد اما اکنون در حوزه جغرافیایی و تابعیت شهرستان و اداره میراث فرهنگی داورزن قرار دارد و جالب اینجاست که نام و توضیحات این چهارتاقی با نام «چهارطاقی(آتشکده) ریوند»، در زیرپورتال رسمی اداره میراث فرهنگی سبزوار نیز آمده است! بدین ترتیب؛ یک اثر تاریخی با یک موقعیت جغرافیایی مشخص و منحصر به فرد، همزمان جزء آثار تاریخی دو شهرستان با موقعیتهای جغرافیایی متفاوت است!
گفتنی است آذربرزینمهر یکی از سه آتشکده اصلی ایران در دوران ساسانی بوده است که البته در متون آیینی و اساطیری ایران نیز حضور دارد. «ابرشهربوم»، «رستاق ریوند»، «کوه ریوند»، «دریاچه سوور یا سوبر» و «کوه توس» اماکن جغرافیایی مرتبط با «جغرافیای تاریخی آذربرزینمهر» هستند که بر اساس منابع قدیم و پژوهشهای جدید، همگی با فاصله قابل توجه در خارج از حدود و ثغور شرق دو شهرستان یادشده و در حوزه جغرافیایی نیشابور-توس-استوا (تقریباً حوزه میانه دشتهای نیشابور-مشهد-قوچان کنونی) قرار دارند. با نظر به قدمت ساسانی و پیشاساسانی برزینمهر، قابل ذکر است که تاکنون؛ اثر، آتشکده یا چهارتاقی به نام «آذر برزینمهر» یا در ابعاد و اندازه مورد انتظار از این نیایشگاه حاوی این آتش بهرام آیین ایران باستان، در پیشینههای مکتوب مربوط به جغرافیای تاریخی هر دو شهرستان یادشده (که مجموعاً «بیهق» قدیم را تشکیل میدهند) بازیابی نشده است. به طوریکه عملا قدیمیترین اشاره به وجود چنین اثری، مربوط به ادعای یک متخصص آمریکایی در حوزه «زبانهای هند و اروپایی» به نام Abraham Valentine Williams Jackson است که در کتاب From Constantinople to the Home of Omar Khayyam منتشرشده در سال ۱۹۱۱ میلادی (یعنی چند سال بیش از یک قرن پیش) آمده است و مقالات علمی و خبرهای رسمی حاکی از این است که در طی این ۱۰۹سال، نه تنها هیچ کس -اعم از تاریخدان و باستانشناس- ادعای زبانشناس آبراهام ولنتاین ویلیام جکسون را جامه اثبات نپوشانیده است بلکه اکثریت صاحبنظران، به دیده تردید نگریسته و حتی شماری از متخصصان، آن را رد کردهاند. پس با فرض قابل اعتنا دانستن گفتههای جکسن باید گفت که پیشینه تاریخی مکتوب آذربرزینمهر ساسانی (مربوط به پیش از ۱۵۰۰ سال پیش) در ناحیه یادشده حدود ۱۰۹ سال است و قاعدتا مولفانی که در سده اخیر، به نوشته جکسن یا افرادی دیگر از این قبیل، ارجاع دادهاند؛ شاید بر حجم افزوده باشند اما چیزی بر یافتههای یقینی مطالعات برزینمهرشناسی نیفزودهاند.
در نگاه کلی به مبحث آذربرزینمهر در دوران معاصر، باید تاکید کرد که این موضوع، یک مقوله کاملاً علمی (تاریخی و باستانشناسی) است؛ از آنجا که نگاه علمی و رفتار حرفهای با رقابتهای محلی و اقدامات تبلیغی مناسبتی ندارد بایسته خواهد بود بویژه در چنین موردی که از یک سو؛ یکی از بزرگترین شناسههای پیشینه باستانی خراسان است و از سوی دیگر؛ وجود مدعیان دیگری از جمله برزنون نیشابور، گلمکان چناران، کاشمر و ...، در راستای پاسداری از منافع جمعی نسل امروز و آینده خراسانیان، از هرگونه اقدام شتابزده که ممکن است لطمات قابل توجهی در زمینه مخدوش شدن هویت تاریخی و یا تنزل وجهه دانشمدارانه فعالیتهای شناخت، بازیابی و پاسداری میراث فرهنگی خراسان به همراه داشته باشد، پرهیز گردد.
به هر حال اگر به مبحث اصلی باز گردیم؛ با توجه به سوابق مطبوعاتی و خبری موجود و قابل جستجو، به صراحت میتوان گفت برزینمهر و البته انتساب آن به زادگاه، یکی از علاقههای پیگیر جناب آقای محمد عبداللهزاده ثانی در این سالها (از دهه 1380 تا امروز) بوده است. اما جالب اینجاست که نام این مولف محترم، هیچگاه در زیر حتی یک مقاله علمی-پژوهشی که اثبات نماید «چهارتاقی خانه دیو» همان «آذر برزین مهر» مورد علاقه ایشان است، نیامده ...!!! البته، ما تا امروز، نه تنها نام ایشان را در زیر چنین مقالهای ندیدیم بلکه نام هیچ کس دیگری را، چه ایرانی و چه غیر ایرانی، که با اتکا به تمام یافتههای باستانشناسی و مستندات تاریخی متعدد که تا به امروز در دسترس است، جرأت کند با آوردن نام و گرو گذاشتن حیثیت علمی و حرفهای خود، اعتبار چنین مقالهای را امضاء نماید، نیافتهایم.
این پیشزمینه و همچنین پُست اینستاگرامی اخیر ایشان که نوشتهاند: «آتشکده آذر برزین مهر موسوم به خانه دیو ... بر اساس ابلاغ وزارتخانه متبوع ثبت جهانی میشود»؛ بهانهای است تا ایشان -و هر بزرگواری که «آتشکده برزین مهر را موسوم به خانه دیو» میداند- را به «چالش علمی برزینمهر» دعوت نماییم.
نیشابور فردا؛ مجله خبری، فرهنگی و تحلیلی توسعهمحور نیشابور
«غرب خراسان رضوی کرونائیهیِ خوشخوشانیه»، مقدمهای بر خوشخوشانسازی ملّی
از مجموعه طنز کاشفان غرب خراسان رضوی
نوشته: نیشابور فردا
(کانال مستقل خبری، تحلیلی، اجتماعی و توسعهمحور نیشابور)
http://neyshaburfarda.blogsky.com
چنانکه قبلا یادآور شدهایم اصطلاح جغرافیایی - سیاسی «غرب خراسان رضوی»، شامل ۱٣ شهرستان میشود که در نیمه غربی استان خراسان رضوی قرار گرفتهاند و چنانکه باز هم قبلا یادآور شدهایم یک نقطه در استان هست که ظاهراً بعضی افراد انگشتشمار سعی دارند آن را متولی، آقا و سرور غرب خراسان رضوی معرفی کنند. این دلانگیزان، چند مدتی است به بهانههای مختلف، این شِبهایالت خودخواندهیِ ظاهراً خودمختار را در عرصه رسانه مطرح مینماید. (بیشتر بدانید ...)
خلاصه؛ توسط این آقا و سرور خودخوانده، تاکنون غربهای پرشماری برای خراسان رضوی تولید شده است.(چند نمونه ...) اما به تازگی و در ادامه فعالیت خط تولید غربخراسانرضویسازی، محصول دیگری به منصه ظهور رسیده است. از ویژگیهای این نوع غرب خراسان رضوی نوظهور عبارتند از:
1. این بار، بیماری «کرونا» که متاسفانه کشور ما و تقریبا همه جهان را درگیر خود کرده، بهانه تولید نوع دیگری از غرب خراسان رضوی گردیده است. پس از آب کرونایی هم میتوان ماهی گرفت.
2. کما فی السابق، که تعداد واحدها جغرافیایی غرب بلاتکلیف خراسان رضوی، همواره کم و زیاد؛ و خود این غرب نگونبخت خراسان رضوی دائما بزرگ و کوچک میشود؛ در اینجا نیز تعداد شهرستانها یا واحدهای غرب فرضی خراسان رضوی، کم و زیاد شده است.(در باب غرب بلاتکلیف خراسان رضوی ...) این نوع غرب جدیدالخلقه خراسان رضوی، دارای ٧ واحد جغرافیایی است. جالب اینجاست که بخش روداب یا ششتمد از شهرستان سبزوار، با اینکه شهرستان هم نیستند، تفکیک شده و معادل شهرستانهای مستقل جوین و جغتای، خوشاب و داورزن به حساب آمدهاند! و این در حالی است که با همین منطق، میبایست بخشهای تابعه شهرستانهای جغتای (دو بخش) جوین (دو بخش)، خوشاب (دو بخش) و داورزن (دو بخش) نیز به حساب میشد، اما نشده است! حتما دلیل و منطق دیگری در کار است.
3. این دفعه؛ اصطلاح جغرافیایی دارای وزن معنادار سیاسی را یک «شخص حقوقی» به کار میبرد که اتفاً از «نهادهای رسمی دولتی» و «برخوردار از بودجه و اعتبارات کشوری» است؛ یعنی باید پیرو خطمشیها و سیاستهای دولت محترم و قاعدتاً ملتزم به منافع و مصالح ملی باشد. بله در زیر عکس بالا نام «دانشگاه علوم پزشکی سبزوار» دیده میشود. در همینجاست که یک سوال، همراه با دو پیشنهاد مطرح میگردد:
سوال: آیا «غرب خراسان رضوی»، عنوان رسمی حوزه تحت پوشش دانشگاه یادشده است که از سوی وزارت محترم بهداشت، به این دانشگاه اعطا شده یا اینکه خدایی ناکرده، «سلیقه شخصی» باعث شده است که با استفاده از امکانات ملی، این اصطلاح غیررسمی و البته «حساسیتبرانگیز»، تبلیغ و ترویج گردد؟! انصافاً نمیدانیم.
پیشنهاد (1): اگر وزارت محترم بهداشت، وزارت محترم کشور، استاندار محترم (و انصافاً دلسوز خراسان رضوی) و یا هر نهاد و مسول محترم دیگر، این عنوان اختصاصی دارای وزن مشخص جغرافیایی - سیاسی را به این حوزه جغرافیایی اعطا کردهاند؛ کاش از این دست عطایا به سایر حوزههای استان از جمله نیشابور، گناباد و تربتحیدریه و ... حداقل، «تعارف» میکردند که احیاناً احساس تبعیض و ناعدالتی به کسی دست ندهد.
پیشنهاد (2): از آنجا که آدمها کلاً از اینکه یک شِبهِ ایالت یا شِبهِ کشور یا چیزی مثل اینها برای خودشان داشته باشد و خود را به آن نام بنامند «خوشخوشان»شان میشود، یعنی خوششان میآید و کیف میکنند و احتمالاً دلانگیز میشوند؛ چقدر خوب است که این تجربه خوشخوشان غرب خراسان رضوی را در تمام کشور، فرهنگسازی کنیم و تسری دهیم تا همه هموطنان عزیز از این حس خواستنی خوشخوشانی بهرمند شوند. مثلا چه اشکالی دارد که داشته باشیم: حوزه جغرافیایی شِبهِه خودمختار «شرق آذربایجان غربی» یا «غرب آذربایجان شرقی» یا «وسط سیستان و بلوچستان» یا «پایین کرمان» یا «بالای خوزستان» یا «بغل سمت راست سمنان» و ... چه اشکالی دارد؟ هاء... !؟
واقعاً ایده بدی نیست این «خوشخوشانسازی ملّی». چون همه میتوانند مثل غرب خوشگل خراسان رضوی، عملاً این حس خوشخوشان را تجربه کنند و «دلانگیز» شوند. البته در این وسط، فقط یک مشکل کوچک وجود دارد: کمکم بهانه برای اینکه هر کسی «غاز خودش را بچراند» و کشور، مثل «جیگر بانو زلیخا»، همسر جناب پوتیفار، شرحه شرحه گردد، فراهم میشود. در فلاشبک به تاریخ ادبی ایرانزمین هم اشاره به آن لحظهای که جناب مولانا این بیت را میسرودند، بد نیست:
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویــــــم شــــــــــرح درد اشتیـــــاق
شاید! تاکید میکنیم: «شاید»! در آن دَم که آن جناب، سخن از «فراق» و «اشتیاق» میگفتند، نظری به همین مضمون خوشخوشان هم داشتهاند! شاید منظورشان از «درد اشتیاق»، همین «حس خوشخوشان» بوده است شاید هم «نه». فقط خدا میداند ما که وکیل جناب مولانا نیستیم. اما میدانیم که جناب مولانا یک شخصیت فرهنگی جهانی با تفکری جهانشمول هستند و سخن ایشان را با این «محلیگرایی»ها قطعاً خط و ربطی نیست.
حرف ما تمام شد، فقط باید یادآور شویم: از آنجا که تصویر بالا درباره «کرونا» است و در متن مطلب هم به مبحث بسیار مهم «خوشخوشانسازی ملی» اشاره کردیم، عنوان مطلب را «غرب خراسان رضوی کرونائیه خوشخوشانیه» نهادیم.
نیشابور فردا؛ مجله خبری، فرهنگی و تحلیلی توسعهمحور نیشابور
www.neyshaburfarda.blogsky.com