نیشابور فردا
(کانال مستقل خبری، تحلیلی، اجتماعی و توسعهمحور نیشابور)
http://neyshaburfarda.blogsky.com
فاصله ملموس بین برخورداری و محرومیت
در تصویر بالا، از فاصله ملموس بین دو شهر در استان خراسان رضوی، سخن گفته شده است. پیش از این؛ بسیار، درباره «فاصله ملموس بین بهرهمندی و محرومیت» از زیرساختهای ملی، سخن گفتهایم. اما در اینجا میخواهیم از رهایی بگوییم؛ رهایی از منت و محرومیتی بزرگ که در دوران معاصر، بر نیشابور خراسان رو اشده است.
تصویر بالا بخشی از نوشته مهدی مقصودی، مدیر مسئول نشریه ستاره شرق است که در یک وبسایت خبری محلی منتشر شده. چنانکه در سایت مذکور آمده است: خانم هاجر چنارانی، نماینده نیشابور، در آیین بزرگداشت شیخ حسن جوری که ۳۱ مرداد در روستای جوری برگزار شده بود؛ از اینکه در همایشی (برگزار شده در سبزوار)، نام شیخ حسن جوری از محوریت برنامه حذف شده، انتقاد کرده و سخنانی را مطرح کردهاند. خلاصه؛ جناب مقصودی ستاره شرق، در مطلبی به انتقاد از سخنان خانم چنارانی پرداخته و انذار داده که: «خانم چنارانی! این آخرین ذرههای صبر ماست!»
خانم چنارانی، جدا از اینکه نماینده مردم باشند یک شخصیت سیاسی دارای تفکر خاص خود هستند که این تفکر، با هیچ منطقی، قابل تعمیم به مردم حوزه انتخابیهشان نیست و قاعدتا ایشان، چنانکه تمایل داشته باشند، موضوع را تبیین و تشریح خواهند نمود. بنابراین محتوای سخنان ایشان و همچنین سخنان جناب مقصودی در تفسیر سخنان ایشان، قابل توجه و موضوع بحث ما نیست و نمیتواند باشد. هر چند در مطالب تاریخی مطرحشده توسط جناب مقصودی، جای بحث هست؛ اما حساب تاریخ را باید از کشمکشآفرینیهای مخاطبساز رسانهای جدا کرد و به عبارتی، ایشان را هم میتوان شامل همان انتقادی دانست که خودشان در بخش چهارم مطلبشان و البته به درستی، بر حریف مفروضشان وارد کردهاند. پس بهتر است که استنادات تاریخی که توسط فعالان و شخصیتهای سیاسی مطرح میشود را اعتبار موثری ننهیم و آن حرف و پیام اصلی که در لایههای پنهان و ناپیدای مطلب، نهفته است را هویدا سازیم.
گرامیان! ما در نوشته تصویر بالا، از بطن مطلب جناب مقصودی، لُب کلام را خارج کردهایم و در پیش دیدگان شما بزرگواران به نمایش گذاشتهایم. هدفی که نویسنده مطلب، میخواهد به آن دست یابد، لُب کلام نیست ... لُب کلام رسانه، آن چیزی است که به درد مردم میخورد. به درد مردم ... . البته به تعبیری، شاید هم آن چیزی است که قرار است به درد مردم بیفزاید. به نظر میرسد کلام جناب مقصودی، از این نوع است.
گرامیان! فرهیختگان! بزرگان ارجمند! ما با یک «هندوانه سربسته» مواجه نیستیم. این هندوانه، چندین سال است که بشکافته و بطن و طعم و رخ آن، عیان است. لطفا سری به رسانههای محلی بزنید و بیشتر آن کسانی که اصطلاح «غرب خراسان رضوی» را ساخته و با همه انتقاداتی که بر نحوه کاربرد آن وارد است؛ بر این شیوه خود، سماجت میورزند ... (برای اطلاع بیشتر این لینکها را ببینید: لینک 1؛لینک 2؛ لینک 3؛ لینک 4). باری؛ بطن مطلب، عیان است و در این معنا، آنچه که عیان است؛ اتفاقا این بار، و بارها و بارهای دیگر، حاجت به بیان است. باید گفته شود؛ تا راهی از اندیشه و تامل، به اهداف پس پرده بُرده شود. آنچه که عیان است، در کلیت مطلب آقای مقصودی، دقیقا همان چیزی است که جناب مقصودی، نهان در لابلای مطلب خود، آن را زیرکانه و با این ادبیات تاثیرگذار بیان کردهاند:
نیشابوریان! اگر نیشابور را سرافراز میخواهید؛ اگر از اینکه در بزنگاههای گاه و بیگاه، مورد نوازش منّت تحقیرآمیز این و آن، قرار بگیرید، به ستوه آمدهاید؛ شهر شما، نیشابور شما، باید دو زیرساخت مهم و انکارناپذیر فرهنگی (دانشگاه درخور ملی) و ارتباطی (فرودگاه تجاری) را داشته باشد.
شاید خواسته قلبی جناب مقصودی نباشد و شاید باشد؛ اما سوابق حوزه فکری که ایشان ادبیات آن را بازگو مینماید و شامل چند وبگاه، وبلاگ و کانال و اکانت شبکه اجتماعی است، این سخنان را به همین شیوه و شبیه به این، سالهاست که تکرار و بازتولید مینمایند. به قولی: «ما عادت کردهایم»
به اندوه و درد میگویم؛ به آه و اشک ...
عزیزان جان! من نویسنده، به اندوه و درد میگویم: فرزندان و همشهریان ما؛ سالها و سالها، فرودگاه و دانشگاهی را رونق دادهاند که امروزه، گروهی با لحنهای مختلف اما ادبیات مشابه؛ در اینجا و آنجا، همان فرودگاه و دانشگاه را پُتکی کرده و به شیوههای گوناگون -گاه زیرکانه و در لفافه؛ و گاه تند و آتشین- بر سر غرور و غیرت و حیثیت نیشابور و نیشابوری میکوبند.
فرزندان سرزمینم! به آه و اشک؛ به شیون و زاری؛ از ژرفای جانم، با التماس و تضرع، بس نالهناک و بیباک، از ژرفنای جان، فریاد میزنم: به حق عزّت و شرافت، سوگند که در شان حیثیت این مردم فرهنگمدار بردبار نیست که گاه و بیگاه، به بهانههای جور و واجور، به زیر بار این منت تحقیرآمیز برود.
گرامیان! راه، روشن است. اولین گام در احیای وجهه و چهره نیشابوری خراسان؛ عبور از این دو منّت و محرومیت بزرگ تاریخ معاصر است: فرودگاه و دانشگاه؛ که به نحو تبعیضآمیزی از این دو زیرساخت ملی، محروم مانده است.
مغول، فقط در سال ۶۱٨ هجری، ویرانی نیشابور و چهره نیشابوری خراسان را چشم نمیکشید. امروز نیز مغولی دیگر، دروازههای فرهنگشهر خراسان را به نظاره نشسته است؛ واگرایی و توجه نکردن به منافع جمعی، بزرگترین تهدید امروز سرزمین ماست. باید با هم از زیر بار این منّت و تحقیر غیر منصفانه خارج شویم.
اگر میخواهیم فرودگاه و دانشگاه دَه، بیست یا سیساله؛ دستاویز تعرض به پیشینه و میراث تمدنی بشکوه چندصدساله خراسانی نشود باید از زیر بار این منّت گاه و بیگاه تکرار مکررات آزاردهنده رها شویم. باید رها شویم ... باید نیشابور را، باید نیشابوری را از زیر بار منت فرودگاه و دانشگاهی که سرمایهمان را در آن خرج میکنیم، با پولمان، رونقش میدهیم؛ اما سرانجام به جای قدرشناسی؛ سرکوفت و تحقیر، نصیبمان میشود، رها کنیم.
خراسان را بیآغازیم ...
باید رها شویم ... باید قطع کنیم دست این محرومیت و تبعیض اندوهبار را ... حتی اگر از همین لحظه، این منّت اسفناک، این سرکوفت آزارگر، تمام شود؛ این تجربه اندوهبار، باید سرآغازی شود بر این تفکر:
عدالت و انصاف حکم میکند نیشابور، دومین منطقه پرجمعیت خراسان و شمال شرق کشور (پس از مشهد، مرکز استان خراسان رضوی)، باید زیرساختهای دانشگاهی و فرودگاهی در حد و اندازه جایگاهش داشته باشد. این مردم باید این زیرساختها را در سرزمین مادریشان داشته باشند تا هیچ ذهنی به خود جرات ندهد دو سه دهه فعالیت دانشگاهی و فرودگاهی را دستاویز تحقیر مستقیم و غیرمستقیم نیشابور خراسان قرار دهد. نیشابور را از زیر این بار محرومیت تبعیضآمیز رها کنیم تا باری دیگر، خراسانی که خزانه فرهنگ و دارالعلم ایران و فخر ایران و ایرانی بود، آغاز شود. با هم، خراسان را بیآغازیم .../ نیشابور فردا
فرودگاه نیشابور: زیرساخت دسترسپذیری نیشابور است.
نیشابور فردا
(کانال مستقل خبری، تحلیلی، اجتماعی و توسعهمحور نیشابور)
http://neyshaburfarda.blogsky.com
مهندس علیاصغر روشنبین، رییس فرودگاه: «فرودگاهها از امکاناتی هستند که «ویترینِ توسعه شهری» محسوب میشوند و از جمله مراکزی هستند که اگر در شهری وجود داشته باشند از آن شهر به عنوان «شهر برند» نام برده میشود.»/ مهر ۱٣٩٧
برای جابجایی از مرکز و نقطه ثقل حمل و نقل کشور (تهران) به نیشابور؛ با خودروی شخصی، اتوبوس و قطار، بسته به شرایط مسیر باید زمانی بین ٨ تا ۱۱ ساعت را صرف نمود. این زمان در ٢۰ یا ٣۰ سال پیش و قبل از آن، موضوعی بسیار عادی و پذیرفته بود. اما در شرایط پر از تحول و شتاب امروز، «صرفه اقتصادیِ زمان» را میتوان مهمترین عامل سودمندی و رضایتبخشی بسیاری از فعالیتهای اقتصادی، فرهنگی و حتی گردشگری محسوب نمود.
فرودگاه، زیرساخت «حمل و نقل سریع» است و نیشابور را در زمانی کمتر از یک و نیم ساعت؛ در دسترس گردشگران، بازرگانان، استادان دانشگاه و متخصصان و ... قرار میدهد. در جهان امروز؛ هنگامی که در اشاره به فرودگاه، اصطلاح «برند شهر» مطرح میشود؛ این «قابلیت دسترسپذیری سریع»، بطن محتوای این برند را تشکیل میدهد. بنابراین؛ با نظر به موقعیت فرهنگی، اقتصادی، گردشگری، صنعتی و ... نیشابور در منطقه شرق و شمال شرق کشور:
- اگر میخواهیم نیشابور برای گردشگران، بازرگانان، اهالی فرهنگ و دانش و بطور کلی علاقمندان خود، در دسترس باشد؛
- اگر خواهان انزوا و بیرونقی نیشابور در حوزههایی که سرعت دسترسی برای دستاندکاران آن، اولویت بالایی دارد، نیستیم؛
- اگر بر این باوریم که نیشابوریان (این جمعیت نیممیلیونی در عصر حاضر)، بخاطر نداشتن زیرساختهای اساسی اولیه، نباید در زیر قبضه پُر از کنایه دیگرانی باشند که سرکوفت فرودگاه نداشتن را هزاران بار به این مردم، پیشکش کردهاند؛
- اگر خواستار رفع تبعیض و محرومیت در بخش حمل و نقل نیشابور نسبت به شهرستانهای همتراز و یا همسایه هستیم؛
- و همه اگرهای دیگر ...
باید این «برند شهر» را برای نیشابورمان فراهم کنیم. «منطقه مصوب نمونه بینالمللیِ گردشگریِ نیشابور»؛ در داشتن زیرساخت گردشگری بینالمللی فرودگاه و البته «ویترینِ توسعه شهری»، یکی از لایقترینها چه در شمال شرق کشور، چه در خراسان غربی، چه در استان خراسان رضوی، چه در غرب خراسان رضوی (و چه هر اصطلاح رسمی و یا ساختگی دیگری) است.
کوشش های امروز ما؛ هزینههای توسعه را برای فرزندانمان و نسلهای آینده نیشابور، کم میکند و کاهش میدهد. «دیگران کاشتند ما خوردیم؛ ما میکاریم دیگران بخورند» و یک نکته بسیار مهم: حتی با فرض اینکه پیشینیان، به هر دلیلی، نسبت به این موضوع، کمتوجهی کرده باشند؛ چیزی از مسولیت ما نسبت به آینده نیشابور و نسلهای آینده سرزمینمان کم نمیکند؛ ما «باید» مسائل توسعه نیشابور را پیگیری کنیم ...
فرودگاه نیشابور: فراتر از توقع، بیشتر از مطالبه و دقیقاً عین حیثیت!
نیشابور فردا
(کانال مستقل خبری، تحلیلی، اجتماعی و توسعهمحور نیشابور)
http://neyshaburfarda.blogsky.com
- مقدمه
فرودگاه، علاوه بر همه سودمندیهایی که دارد؛ برای نیشابور، یک موضوع حیثیتی شده است. نیشابوریان، احداث فرودگاه نیشابور را مطالبه میکنند. تصویر بالا، بازتاب نظرات یک کارشناس مسائل فرودگاهی است در یک کانال مجازی است که خود را بزرگترین و پرمخاطبترین در غرب خراسان رضوی!!! معرفی میکند.
بخش دوم محتوای پاراگراف قبل، یک سلیقه است؛ یک مساله شخصی است؛ درست مثلِ رنگِ رُژِ لَب! اما بخش اول (نظریه کارشناس مسائل فرودگاهی) بسیار مهم است و اهمیت آن، ابعاد خاص پیدا میکند آنگاه که با پینوشت گرداننده کانال خبری (در پایین تصویر) همراه شود. اهمیتی خاص که در واقع، «هیچ اهمیتی ندارد!» و در پایان خواهیم گفت که چرا هیچ اهمیتی ندارد و چرا اهمیت آن، دقیقا در اهمیت نداشتن آن است.
- در باب «اهمیتی که دارد»
اما «اهمیتی که دارد» در این است: این نوع مطالب، واسطهای است برای اینکه بهتر بشناسیم برخی موانع توسعه نیشابور را ... و این شناخت، به واسطه تحلیلِ تفکری ایجاد میشود که به هر دلیلی، توسعه نیشابور را مطابق با منفعت خود نمیداند. این تفکر را می توان در کسانی پیجویی کرد که امروز به زبانها و بیانهای مختلف، در بوغهایشان کردهاند که فرودگاه سبزوار، پشتوانه و در خدمت مردم نیشابور است اما تا همین شش ماه پیش، فرودگاه نداشتن نیشابور را پُتکی کرده بودند و به اقسام و انحاء مختلف، بر سر مردم نیشابور میکوبیدند! این تفکر در پی و در جهت مقابل یک جنبش همگرایانه، به منصه ظهور رسیده است؛این افراد، آرزوی تشکیل حکومتی در غرب استان را در سر میپروراندند و فرودگاه را به عنوان یکی از زیربناهای حکومت خیالی، تبلیغ میکردند و سرکوفت نداشتن آن را بر سر مردم نیشابور و دیگر شهرستانهای غرب خراسان رضوی میزدند؛ این افراد؛ در شش ماه اخیر که عزم و جدیت مردم و مسولان نیشابور را در پیگیری احقاق حقوقشان دیدند تازه به این فکر افتادند که در نیشابور، نیم میلیون نفر جمعیت وجود دارد و باید ظرفیت این جمعیت را در اختیار توسعه فرودگاهی قرار داد که تا همین شش ماه پیش بر سر همین مردم می کوبیدند؛ فرودگاهی که میتوانست با رعایت اصول آمایش سرزمینی و مکانیابی خوب در فاصله میان شهر نیشابور و سبزوار ایجاد شود اما با هر تفکری، در حومه غرب شهر سبزوار و با فاصله 120 کیلومتر از نیشابور (دومین شهر پرجمعیت شمال شرق کشور بعد از مشهد) احداث شد!
این افراد؛ فقط خودشان را میبینند و در راه برتریجوییشان از هر ظرفیتی چه متعلق به خودشان و چه متعلق به همسایهها و حتی شهرستانهای دیگر باشد، نهایت استفاده را میکنند. این تفکر، دقیقا دنباله همان تفکری است که در جواب این سوال: «چرا چهار روستا را بدون رضایت اهالی آن، از شهرستان همسایه جدا کردی؟» میگوید: «برای توسعه کشور بوده است و مردم، مصلحت خود را بهتر می دانند!» (منظور این افراد از مردم، دقیقا همان مردمی است که خودشان به آن مردم، ظلم کرده اند. و منظورشان از توسعه کشور؛ نهایت استفاده و سوء استفاده از امکانات و استعدادهای دیگران، برای توسعه محل خودشان است.) خلاصه اینکه نظرات و رفتار این افراد، ثبات خاصی ندارد و با توجه به آب و هوا رنگ عوض میکند؛ گاهی موافق و همراهند، گاهی مخالف و مانع و گاهی ممتنع و ساکت؛ اما در یک چیز به طرز عجیبی، ثبات دارند و آن منافعشان است. منافعشان تعیین میکند که کنارت بایستند یا در روبرویت؛ امروز، منفعت آنها در این است که نیشابور، دومین شهر بزرگ خراسان، فرودگاه نداشته باشد!
و این موضوع را در قالب مقالات پرشمار، چه به صورت مستقیم و چه با ایما و اشاره، بسترسازی کرده، میکنند و خواهند کرد.
و یک نکته؛ عقل می گوید: هیچگاه، هیچ جای زندگی و امور و سرنوشتت را بر چیزی که ثبات ندارد؛ متکی نکن.
- در باب «اهمیتی که ندارد»
تا اینجا درباره «اهمیتی که دارد» سخن گفتهایم و چه خوبست به این بیاندیشیم: چرا برخی فعالان رسانهای، حتی در برابر انتقاد کارشناسی به اینکه مکان فرودگاه سبزوار میتوانست در جای بهتری باشد تا امروز شاهد این نوع رفتار و اعمال نه چندان دوستانه نباشیم؛ این طور واکنش نشان میدهند و آن را «توقع» و «ادعای عجیب» میدانند؟! اما بر طبق نوشتههای خودشان؛ خودشان توقع دارند که مردم شهر گردشگری نیشابور و جمعیت نیممیلیونی دشت نیشابور، به دنبال احداث فرودگاه در شهر خودشان نباشند و 120 کیلومتر مسافرت کنند تا از فرودگاهی استفاده نمایند که همین افراد و همکاران قدیم و جدیدشان، سالهاست که به بهانههای مختلف، هزاران بار، سرکوفتش را به همین مردم تقدیم کردهاند؟!
آری! توقع دارند که نیم میلیون نفر ساکنان شهرستان نیشابور، آبرو و عزت و سرنوشت آینده و زیرساخت اساسی شهرشان را قربانی رویاهای دستنیافتنی این افراد کنند؟! اما باید به صرافت پرسید: اینان که هیچ حقی برای دیگران قائل نیستند (بجز حقوقی که در راستای منافعشان باشد و راه سروری کردنشان را بر دیگران باز کند)، این توقعات را از کجا آوردهاند؟ براستی باید اندیشید که این افراد، به چه مناسبتی در برابر فرودگاهدار شدن و خودکفایی و سرافرازی دومین جمعیت شمال شرق ایران، احساس تهدید و ابراز ناراحتی میکنند؟ چرا وابسته بودن و وابسته کردن همسایهای که بارها به آن آزار رساندهاند، اینقدر برایشان اهمیت دارد؟!
و «اهمیتی که ندارد» به دنبال همین تفکر آغاز میشود. آری! اهمیت ندارد اندیشیدن به اینکه «تداوم تبعیضها و محرومیتهای زیرساختی روا شده بر نیشابور برای چه کسانی منفعت دارد یا خیر؟ و خوشایند است یا نه؟» و اهمیت دارد اندیشیدن به اینکه نیشابور به پشتوانه جمعیت و استعدادهای عظیم گردشگری، فرهنگی و انسانی خودش، باید فرودگاه خودش را داشته باشد. و البته اهمیت بسیار بالایی دارد اینکه: دست به دست هم دهیم و نه تنها فرودگاه، بلکه همه زیرساختهایی را پیگیری و ایجاد کنیم که حق نیشابور است؛ تا هیچ وقت، هیچکس به خودش اجازه ندهد بخاطر چیزهای اکتسابی مثل فرودگاه، این طور درباره نیشابور و شهروندان نیشابوری، قضاوت کند.
درباره سیاست «چماق و هویچ»، بسیار شنیدهایم؛ اما شاید به ندرت به این اندیشیده باشیم که «اگر چماق و هویچ، در دست یک چماقدار ناشی قرار بگیرد چه نتیجه ای به بار می آورد؟!» من هم اولین بار بود که به این موضوع، فکر میکردم. راستی؛ چه شد که به این اندیشه افتادم؟!
چندی پیش، بزرگواری؛ لینک مطلبی را برایم فرستاد. چند روز پیش نیز لینک مطلبی دیگر (مرتبط با مطلب قبلی) دریافت کردم. عکس دو مطلب یادشده را در تصویر بالا ببینید. مطلب دوم بود که مرا به یاد «چماق و هویچ» انداخت.
القصه؛ یک سایت محلی، به یک مسول، حمله میکند او را «مایوس» و فلان و مدان میخواند؛ اما بعد به او «امید» میدهد که اگر این کار را بکنی خیلی باحالی، خیلی موفقی و خیلی فلانی!
آری! فکرش را که میکنی وجداناً چماق کوفتن، از هویچ دادن، راحتتر است؛ چرا که چماقدار باید حداقل یک هویچ داشته باشد تا به خاطر خوشمزگی آن هویچ، آن بنده خدایی که در زیر چماق است پا بدهد و مطابق میل چماقدار، رفتار کند.
اما وای بر چماقدار بختبرگشتهای که از چماقخور بخواهد «برو و هویچ را خودت تهیه کن»!
این هویچ، در تصویر بالا همان اصطلاح شیک «چرخه مفید» است که زیر آن را خط قرمز کشیدهایم. منظور خیلی خودمانیاش این است که «آقای رییس! تو رو خدا، برو «جار بزن» چند تا مسافر بیار که چرخم بچرخه و از همسایه، «بااهمیت»تر و «باصلاحیت»تر و غیر «بنبست»تر باشم؛ چون برنامههایی دارم که باید به هر قیمتی! که شده اونا رو پیاده کنم.» (لطفا توضیحات تکمیلی را در تصویر بالا ببینید(
با ذکر یک نکته مهم، از این داستان بگذریم: کاش نسبت به عزیزانی که خودجوش و بعضا ظاهرا خود-رو کار رسانه ای میکنند و برای خوشان، رسالت «امداد و نجات» یک استان!!! را قائلند؛ دلسوزی بیشتری شود و با تاکید بسیار، آموزش «اخلاق کار در رسانه» داده شود تا شاید با لحاظ فهم مورد انتظار از چگونگی بجا آوردن حق و احترام زحمات و خدمات مدیران خدمتگزار؛ آن عزیزان نیز مسولانه تر به رسالتهای خود-مفروضشان(!!!) بپردازند.
ادامه این داستان اما ادامه داستان بالا نیست هرچند به آن بیربط هم نیست. داستان ما؛ روایتی از مطالبه همدلانه مردم یک شهرستان است.
۱۰ سال پیش شاید از اهمیت زیرساخت فرودگاه در توسعه منطقهمان اینطور که امروز میدانیم؛ آگاه نبودیم. این آگاهی عمیق و مسولانه؛ نتیجه زحمات همه کسانی است که تلاش کردند تاثیر فرودگاه را در توسعه نیشابور، در معرض توجه یکایک شهروندان و رسانههای شهرستان قرار دهند.
فرودگاه؛ امروز، یکی از مطالبات تراز اول جمعیت نیممیلیونی شهرستان نیشابور است و اولویت آن، به اندازهای است که «توانایی پیگیری و به سرانجام رساندن ایجاد زیرساخت فرودگاه نیشابور» را میتوان به عنوان یکی از فاکتورهای عمده، نافذ و تاثیرگذار در میزان محبوبیت و مطلوبیت سیاستمدارن و مسولان، در میان مردم شهرستان؛ معرفی نمود.
ضعفزیرساختهای شهرستان نیشابور نسبت به موقعیت و جمعیت و کارایی و تاثیرگذاری آن در منطقه شمال شرق کشور؛ و حتی نسبت به شهرستانهای همتراز در همین منطقه؛ خوشبختانه، از نگاه منصف هیچ یک از مسولان محترم پوشیده نمانده و به مناسبتهای مختلف، به این ضعفها اشاره نمودهاند.
- امروز؛ همه میدانند: داشتن مجوز دانشگاه علوم پزشکی با امکان جذب بودجه و اعتبارات ملی چندبرابری؛ چه تحولاتی را در یک منطقه نسبت به دانشکده علوم پزشکی منطقه همجوار ایجاد میکند!
- همه میدانند: برخورداری یک منطقه از جادههای مواصلاتی اصلی و درجه یک؛ ضمن امکان جذب اعتبارات ملی بیشتر برای توسعه و نگهداری جاده، چه مزایای اقتصادی را برای منطقه برخوردار نسبت به منطقه همجوار فراهم میکند.
- همه میدانند: وجود ۵ فرمانداری و ادارات ذیربط در یک منطقه، چه تحولاتی در پیگیری مسائل آن منطقه، نسبت به وجود فقط یک یا دو فرمانداری ایجاد میکند.
- آری؛ همه میدانند ...
- همه میدانند: زیرساخت فرودگاه؛ کمک و فعالکننده پتانسیل بخشهای گردشگری، آموزش عالی، بهداشت و درمان، فرهنگ، صنعت، کشاورزی و ... است و حتی موقعیت ژئوپلتیک منطقه را ارتقا میدهد.
- همه میدانند: نیشابور، رتبه ٢ جمعیتی خراسان را دارد اما در میان ۵ شهر پرجمعیت خراسان (به ترتیب: مشهد، نیشابور، سبزوار، بجنورد، بیرجند)، تنها شهری است که زیرساخت مهم فرودگاه را ندارد.
با این اوصاف؛
آیا اگر حتی نیشابور را گرفتار «تبعیض» نخوانیم؛ نباید به صراحت، بر نابرخورداری و محرومیت این شهر گواهی داد؟!
و ... همه میدانند که نسبت دادن آشکار و تلویحی عنوانهای دردناکی همچون «بیصلاحیت»، «بیاهمیت»، «بنبست» و ... به این نیشابور که فخر تاریخ و فرهنگ خراسان است با محرومیتها و تبعیضهایی که در همین یکی دو دهه اخیر، بر این منطقه روا شده، ارتباط مستقیم دارد.
آری! همه میدانند ...
همه با هم برای رفع تبعیض و محرومیتزدایی زیرساختی از نیشابور ...
نیشابور فردا (کانال مستقل خبری، تحلیلی، اجتماعی و توسعهمحور نیشابور)
[ https://t.me/neyshaburfarda ]