نیشابور فردا

نیشابور فردا

وبگاه کانال مستقل خبری، تحلیلی، اجتماعی و توسعه‌محور نیشابور فردا
نیشابور فردا

نیشابور فردا

وبگاه کانال مستقل خبری، تحلیلی، اجتماعی و توسعه‌محور نیشابور فردا

«غرب خراسان رضوی کرونائیه‌یِ خوشخوشانیه»، مقدمه‌ای بر خوشخوشان‌سازی ملّی

«غرب خراسان رضوی کرونائیه‌یِ خوشخوشانیه»، مقدمه‌ای بر خوشخوشان‌سازی ملّی

از مجموعه طنز کاشفان غرب خراسان رضوی

نوشته: نیشابور فردا

(کانال مستقل خبری، تحلیلی، اجتماعی و توسعه‌محور نیشابور)

https://t.me/neyshaburfarda

http://neyshaburfarda.blogsky.com



چنانکه قبلا یادآور شده‌ایم اصطلاح جغرافیایی - سیاسی «غرب خراسان رضوی»، شامل ۱٣ شهرستان می‌شود که در نیمه غربی استان خراسان رضوی قرار گرفته‌اند و چنانکه باز هم قبلا یادآور شده‌ایم یک نقطه در استان هست که ظاهراً بعضی‌ افراد انگشت‌شمار سعی دارند آن را متولی، آقا و سرور غرب خراسان رضوی معرفی کنند. این دل‌انگیزان، چند مدتی است به بهانه‌های مختلف، این شِبه‌ایالت خودخوانده‌یِ ظاهراً خودمختار را در عرصه رسانه مطرح می‌نماید. (بیشتر بدانید ...)

خلاصه؛ توسط این آقا و سرور خودخوانده، تاکنون غرب‌های پرشماری برای خراسان رضوی تولید شده است.(چند نمونه ...) اما به تازگی و در ادامه فعالیت خط تولید غرب‌خراسان‌رضوی‌سازی، محصول دیگری به منصه ظهور رسیده است. از ویژگی‌های این نوع غرب خراسان رضوی نوظهور عبارتند از:

1. این بار، بیماری «کرونا» که متاسفانه کشور ما و تقریبا همه جهان را درگیر خود کرده، بهانه تولید نوع دیگری از غرب خراسان رضوی گردیده است. پس از آب کرونایی هم می‌توان ماهی گرفت.

2. کما ‌فی السابق، که تعداد واحدها جغرافیایی غرب بلاتکلیف خراسان رضوی، همواره کم و زیاد؛ و خود این غرب نگون‌بخت خراسان رضوی دائما بزرگ و کوچک می‌شود؛ در اینجا نیز تعداد شهرستان‌ها یا واحدهای غرب فرضی خراسان رضوی، کم و زیاد شده است.(در باب غرب بلاتکلیف خراسان رضوی ...) این نوع غرب جدیدالخلقه خراسان رضوی، دارای ٧ واحد جغرافیایی است. جالب اینجاست که بخش روداب یا ششتمد از شهرستان سبزوار، با اینکه شهرستان هم نیستند، تفکیک شده و معادل شهرستان‌های مستقل جوین و جغتای، خوشاب و داورزن به حساب آمده‌اند! و این در حالی است که با همین منطق، می‌بایست بخش‌های تابعه شهرستان‌های جغتای (دو بخش) جوین (دو بخش)، خوشاب (دو بخش) و داورزن (دو بخش) نیز به حساب می‌شد، اما نشده است! حتما دلیل و منطق دیگری در کار است.

3. این دفعه؛ اصطلاح جغرافیایی دارای وزن معنادار سیاسی را یک «شخص حقوقی» به کار می‌برد که اتفاً از «نهادهای رسمی دولتی» و «برخوردار از بودجه و اعتبارات کشوری» است؛ یعنی باید پیرو خط‌مشی‌ها و سیاست‌های دولت محترم و قاعدتاً ملتزم به منافع و مصالح ملی باشد. بله در زیر عکس بالا نام «دانشگاه علوم پزشکی سبزوار» دیده می‌شود. در همینجاست که یک سوال، همراه با دو پیشنهاد مطرح می‌گردد:

سوال: آیا «غرب خراسان رضوی»، عنوان رسمی حوزه تحت پوشش دانشگاه یادشده است که از سوی وزارت محترم بهداشت، به این دانشگاه اعطا شده یا اینکه خدایی ناکرده، «سلیقه شخصی» باعث شده است که با استفاده از امکانات ملی، این اصطلاح غیررسمی و البته «حساسیت‌برانگیز»، تبلیغ و ترویج گردد؟! انصافاً نمی‌دانیم.

پیشنهاد (1): اگر وزارت محترم بهداشت، وزارت محترم کشور، استاندار محترم (و انصافاً دلسوز خراسان رضوی) و یا هر نهاد و مسول محترم دیگر، این عنوان اختصاصی دارای وزن مشخص جغرافیایی - سیاسی را به این حوزه جغرافیایی اعطا کرده‌اند؛ کاش از این دست عطایا به سایر حوزه‌های استان از جمله نیشابور، گناباد و تربت‌حیدریه و ... حداقل، «تعارف» می‌کردند که احیاناً احساس تبعیض و نا‌عدالتی به کسی دست ندهد.

پیشنهاد (2): از آنجا که آدم‌ها کلاً از اینکه یک شِبهِ ‌ایالت یا شِبهِ ‌کشور یا چیزی مثل این‌ها برای خودشان داشته باشد و خود را به آن نام بنامند «خوش‌خوشان»شان می‌شود، یعنی خوششان می‌آید و کیف می‌کنند و احتمالاً دل‌انگیز می‌شوند؛ چقدر خوب است که این تجربه خوشخوشان غرب خراسان رضوی را در تمام کشور، فرهنگ‌سازی کنیم و تسری دهیم تا همه هموطنان عزیز از این حس خواستنی خوشخوشانی بهرمند شوند. مثلا چه اشکالی دارد که داشته باشیم: حوزه جغرافیایی شِبهِه‌ خودمختار «شرق آذربایجان غربی» یا «غرب آذربایجان شرقی» یا «وسط سیستان و بلوچستان» یا «پایین کرمان» یا «بالای خوزستان» یا «بغل سمت راست سمنان» و ... چه اشکالی دارد؟ هاء... !؟

واقعاً ایده بدی نیست این «خوشخوشان‌سازی ملّی». چون همه می‌توانند مثل غرب خوشگل خراسان رضوی، عملاً این حس خوشخوشان را تجربه کنند و «دل‌انگیز» شوند. البته در این وسط، فقط یک مشکل کوچک وجود دارد: کم‌کم بهانه برای اینکه هر کسی «غاز خودش را بچراند» و کشور، مثل «جیگر بانو زلیخا»، همسر جناب پوتیفار، شرحه شرحه گردد، فراهم می‌شود. در فلاش‌بک به تاریخ ادبی ایران‌زمین هم اشاره به آن لحظه‌ای که جناب مولانا این بیت را می‌سرودند، بد نیست:

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق

تا بگویــــــم شــــــــــرح درد اشتیـــــاق

شاید! تاکید می‌کنیم: «شاید»! در آن دَم که آن جناب، سخن از «فراق» و «اشتیاق» می‌‌گفتند، نظری به همین مضمون خوشخوشان هم داشته‌اند! شاید منظورشان از «درد اشتیاق»، همین «حس خوشخوشان» بوده است شاید هم «نه». فقط خدا می‌داند ما که وکیل جناب مولانا نیستیم. اما می‌دانیم که جناب مولانا یک شخصیت فرهنگی جهانی با تفکری جهان‌شمول هستند و سخن ایشان را با این «محلی‌گرایی»‌ها قطعاً خط و ربطی نیست.

حرف ما تمام شد، فقط باید یادآور شویم: از آنجا که تصویر بالا درباره «کرونا» است و در متن مطلب هم به مبحث بسیار مهم «خوشخوشان‌سازی ملی» اشاره کردیم، عنوان مطلب را «غرب خراسان رضوی کرونائیه خوشخوشانیه» نهادیم.

 نیشابور فردا؛ مجله خبری، فرهنگی و تحلیلی توسعه‌محور نیشابور

www.neyshaburfarda.blogsky.com

@Neyshaburfarda

 

در باب کلانشهری نیشابور...

نیشابور فردا

(کانال مستقل خبری، تحلیلی، اجتماعی و توسعه‌محور نیشابور)

https://t.me/neyshaburfarda

http://neyshaburfarda.blogsky.com

در اواخر ماه گذشته، ایرنا گزارشی از بازدید مدیرکل تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان را در مجتمع فولاد نیشابور منتشر کرد که ایشان در آن برنامه، این شهر را از نظر صنعتی و جمعیتی: یک کلان‌شهر و دارای جایگاه ویژه در استان دانسته بود.

ظاهرا این موضوع، توجه یک کانال تلگرامی منتسب به شهر سبزوار (با رویکرد و حساسیتی عجیب به رویدادهای و مسائل نیشابور- توضیح بیشتر در پانویس) را به خود جلب کرده، و بر آن حاشیه‌ زده که بنا بر فلان تعریف؛ نیشابور و سبزوار، کلانشهر نیستند. به هر حال؛ یکی از مخاطبان ارجمند، خواستار بررسی و تشریح موضوع شده اند. با سپاس از توجه این مخاطب گرامی، توجه شما فرهیختگان را به مطلب زیر جلب می‌نماییم:

-- کلانشهر بین‌المللی و ملی:

از دیدگاه جمعیتی؛ تعاریف مختلفی درباره اصطلاح کلانشهر مطرح شده است؛ براساس تعریف بینالمللی کلانشهر که توسط سازمان ملل متحد ارائه شده، شهری که بیشتر از چهار میلیون نفر جمعیت داشته باشد کلانشهر است و در ایران، به شهری اطلاق می­گردد که یک میلیون نفر و یا بالاتر جمعیت داشته باشد. امّا باید توجه داشت که از سال ۱۳۸۸ و با تصویب شورای عالی شهرسازی و معماری طی مصوبه ۰۲/۱۰۰/۴۲۱۹ کلیه شهرهای با جمعیت بالای پانصدهزار نفر هم کلانشهر محسوب شده‌اند. از مزایای کلانشهری، اختصاص بودجه‌های عمرانی ویژه کلان‌شهرها، امکان ایجاد مترو و ایجاد امکانات و تسهیلات رفاهی برای شهروندان است ضمن اینکه کلان‌شهرها از اهمیت سیاسی، اقتصادی، بازرگانی و فرهنگی بسیار برخوردارند و از مراکز مهم اقتصادی و تجاری هر کشور به‌حساب می‌آیند.

  

-- نیشابور، کلانشهر استانی:

نیشابور سومین جمعیت شرق کشور را پس از مشهد (مرکز استان خراسان رضوی) و زاهدان (مرکز استان سیستان و بلوچستان) دارد و همچنین دومین حوزه جمعیتی شمال شرق کشور (استان‌های خراسان رضوی، خراسان شمالی و خراسان جنوبی) است. با نگاه به حوزه مسولیتی مدیر کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان؛ که قاعدتا به حوزه جغرافیای سیاسی خراسان رضوی اشاره دارد و نه حوزه بزرگ‌تر ایران و یا جهان؛ باید نیشابور را دومین شهر پرجمعیت و کلانشهر استان خراسان رضوی دانست. بنابراین؛ نگاه خاص گرداننده کانال به گفته خودشان: «بزرگترین و پرمخاطب‌ترین مجموعه خبری غرب خراسان رضوی» به سخنان مدیر کل محترم تعاون استان چندان تعاونانه و نیکخواهانه به نظر نمی‌رسد. (و این دفعه اول نیست!- توضیح بیشتر در پانویس) جالب توجه است که اگر به تاریخ فرهنگ و تمدن ایران مراجعه کنیم؛ بنا به گزارشات مستند تاریخی، در پیشینه تمدنی همین خراسان، کلانشهری جهانی را بازیابی می‌کنیم که در دوران اوج تمدن اسلامی، در شمار شهرهای پرجمعیت جهان و رقیب ایرانی جهانشهرهای بغداد و دمشق و قاهره بوده است و آن شهر، همین نیشابور است.

 

-- بسوی کلانشهر ملی...

حتی اگر از پشتوانه تاریخی و فرهنگی گرانسنگ بگذریم و فقط به دوران معاصر، متمرکز شویم می‌بینیم که نیشابور با کمترین میزان بهرمندی از اعتبارات ملی در مجهز شدن به زیرساخت‌های اساسی، نسبت به شهرهای همسایه و فقط با اتکا به استعدادها و توانمندی‌های محلی خود توانسته است به عنوان سکونتگاهی درخور و آینده‌دار؛ میزبان دومین جمعیت استان و منطقه شمال شرق کشور باشد و قطعا اگر همانند شهر محل سکونت گرداننده محترم کانال یادشده، از زیرساخت‌های مهم ملی مانند: «شبکه بهداشت و درمان در سطح دانشگاه علوم پزشکی»، « ارتقای ۴ بخش پیرامونی به شهرستان‌های مستقل»، «جاده‌های مواصلاتی اصلی و ارتقایافته»، « فرودگاه تجاری»، «دانشگاه ملی با اعتبارات قابل توجه» و ... به صورت ویژه، بهرمند می‌بود؛ شاید سال‌ها پیش باید رسیدن به جمعیت یک‌میلیونی و کلانشهری نیشابور -گرانیگاه تاریخ و فرهنگ خراسان- را جشن می‌گرفتیم.

کاش ایشان قبل از هر گونه اظهار نظر مقایسه‌ای؛ به عمق محرومیت‌های وارده بر نیشابور می‌اندیشیدند و درک می‌کردند و آنگاه سخنان یک مسول استانی را دستاویز حاشیه‌زدن‌هایشان می‌کردند. هیچ تردیدی نیست که اگر توزیع زیرساخت‌های اساسی استان، با روندی منصفانه انجام می‌شد این روزها این وضعیت محروم و تبعیض‌آمیز را در حوزه نیشابور نسبت به حوزه‌های همتراز، شاهد نبودیم.

به آینده بسیار امیدواریم و صلابتمندانه بر این باوریم که اگر اقدامات اساسی برای رفع محرومیت‌ها و تبعیض‌های یادشده انجام شود؛ دیری نخواهد پایید که باید به صورت رسمی؛ تولد دومین کلانشهر ملی شمال شرق کشور را به خراسان فرهنگی و خراسانیان سرافراز تبریک گفت. و نام باستانی نیشابور، ابرشهر است.../ نیشابور فردا


 

پانویس:

کانال تلگرامی یادشده، رویکرد قابل تاملی به مسائل نیشابور دارد که پیش از این، نمونه‌ دیگری از این نگرش خاص را به بحث گذاشته‌ایم. گفتنی است این کانال، خود را «بزرگترین و پرمخاطب ترین مجموعه خبری غرب خراسان رضوی» معرفی میکند؛ علی‌رغم اینکه در همین منطقه؛ کانال‌های متعدد خبری با چند برابر مخاطب، اما بدون این حواشی فعالیت می‌کنند و تنها کانال خبری که با این شعار فعالیت می‌نماید کانال یادشده است. به هر روی، از آنجا که این بحث مطرح شد بد نیست به این عزیز که ظاهرا کار کانال‌دارای را به عنوان ممر معاش و زندگی خود گزیده‌اند پیشنهاد نماییم: اخلاق کار رسانه‌ای حکم می‌کند که نگاه دوستانه‌تر و بی‌شیله‌پیله‌تری نسب به مسائلی که احیاناً خوشایندشان نیست، داشته باشند.

نیشابور را از زیر بار این دو منّت و محرومیت بزرگ تاریخ معاصر، رها کنیم!


نیشابور فردا

(کانال مستقل خبری، تحلیلی، اجتماعی و توسعه‌محور نیشابور)

https://t.me/neyshaburfarda

http://neyshaburfarda.blogsky.com

 

 

فاصله ملموس بین برخورداری و محرومیت

در تصویر بالا، از فاصله ملموس بین دو شهر در استان خراسان رضوی، سخن گفته شده است. پیش از این؛ بسیار، درباره «فاصله ملموس بین بهره‌مندی و محرومیت» از زیرساخت‌های ملی، سخن گفته‌ایم. اما در اینجا می‌خواهیم از رهایی بگوییم؛ رهایی از منت و محرومیتی بزرگ که در دوران معاصر، بر نیشابور خراسان رو اشده است.

تصویر بالا بخشی از نوشته مهدی مقصودی، مدیر مسئول نشریه ستاره شرق است که در یک وبسایت خبری محلی منتشر شده. چنانکه در سایت مذکور آمده است: خانم هاجر چنارانی، نماینده نیشابور، در آیین بزرگداشت شیخ حسن جوری که ۳۱ مرداد در روستای جوری برگزار شده بود؛ از اینکه در همایشی (برگزار شده در سبزوار)، نام شیخ حسن جوری از محوریت برنامه حذف شده، انتقاد کرده و سخنانی را مطرح کردهاند. خلاصه؛ جناب مقصودی ستاره شرق، در مطلبی به انتقاد از سخنان خانم چنارانی پرداخته و انذار داده که: «خانم چنارانی! این آخرین ذره‌های صبر ماست!»

خانم چنارانی، جدا از اینکه نماینده مردم باشند یک شخصیت سیاسی دارای تفکر خاص خود هستند که این تفکر، با هیچ منطقی، قابل تعمیم به مردم حوزه انتخابیه‌شان نیست و قاعدتا ایشان، چنانکه تمایل داشته باشند، موضوع را تبیین و تشریح خواهند نمود. بنابراین محتوای سخنان ایشان و همچنین سخنان جناب مقصودی در تفسیر سخنان ایشان، قابل توجه و موضوع بحث ما نیست و نمی‌تواند باشد. هر چند در مطالب تاریخی مطرحشده توسط جناب مقصودی، جای بحث هست؛ اما حساب تاریخ را باید از کشمکش‌آفرینی‌های مخاطب‌ساز رسانه‌ای جدا کرد و به عبارتی، ایشان را هم می‌توان شامل همان انتقادی دانست که خودشان در بخش چهارم مطلبشان و البته به درستی، بر حریف مفروض‌شان وارد کرده‌اند. پس بهتر است که استنادات تاریخی که توسط فعالان و شخصیت‌های سیاسی مطرح می‌شود را اعتبار موثری ننهیم و آن حرف و پیام اصلی که در لایه‌های پنهان و ناپیدای مطلب، نهفته است را هویدا سازیم.

گرامیان! ما در نوشته تصویر بالا، از بطن مطلب جناب مقصودی، لُب کلام را خارج کرده‌ایم و در پیش دیدگان شما بزرگواران به نمایش گذاشته‌ایم. هدفی که نویسنده مطلب، می‌خواهد به آن دست یابد، لُب کلام نیست ... لُب کلام رسانه، آن چیزی است که به درد مردم می‌خورد. به درد مردم ... . البته به تعبیری، شاید هم آن چیزی است که قرار است به درد مردم بیفزاید. به نظر می‌رسد کلام جناب مقصودی، از این نوع است.

گرامیان! فرهیختگان! بزرگان ارجمند! ما با یک «هندوانه سربسته» مواجه نیستیم. این هندوانه، چندین سال است که بشکافته و بطن و طعم و رخ آن، عیان است. لطفا سری به رسانه‌های محلی بزنید و بیشتر آن کسانی که اصطلاح «غرب خراسان رضوی» را ساخته و با همه انتقاداتی که بر نحوه کاربرد آن وارد است؛ بر این شیوه خود، سماجت می‌ورزند ... (برای اطلاع بیشتر این لینک‌ها را ببینید: لینک 1؛لینک 2؛ لینک 3؛ لینک 4). باری؛ بطن مطلب، عیان است و در این معنا، آنچه که عیان است؛ اتفاقا این بار، و بارها و بارهای دیگر، حاجت به بیان است. باید گفته شود؛ تا راهی از اندیشه و تامل، به اهداف پس پرده بُرده شود. آنچه که عیان است، در کلیت مطلب آقای مقصودی، دقیقا همان چیزی است که جناب مقصودی، نهان در لابلای مطلب خود، آن را زیرکانه و با این ادبیات تاثیرگذار بیان کرده‌اند:

نیشابوریان! اگر نیشابور را سرافراز می‌خواهید؛ اگر از اینکه در بزنگاه‌های گاه و بیگاه، مورد نوازش منّت تحقیرآمیز این و آن، قرار بگیرید، به ستوه آمده‌اید؛ شهر شما، نیشابور شما، باید دو زیرساخت مهم و انکارناپذیر فرهنگی (دانشگاه درخور ملی) و ارتباطی (فرودگاه تجاری) را داشته باشد.

شاید خواسته قلبی جناب مقصودی نباشد و شاید باشد؛ اما سوابق حوزه فکری که ایشان ادبیات آن را بازگو می‌نماید و شامل چند وبگاه، وبلاگ و کانال و اکانت شبکه اجتماعی است، این سخنان را به همین شیوه و شبیه به این، سال‌هاست که تکرار و بازتولید می‌نمایند. به قولی: «ما عادت کرده‌ایم»


به اندوه و درد می‌گویم؛ به آه و اشک ...

عزیزان جان! من نویسنده، به اندوه و درد می‌گویم: فرزندان و همشهریان ما؛ سال‌ها و سال‌ها، فرودگاه و دانشگاهی را رونق داده‌اند که امروزه، گروهی با لحن‌های مختلف اما ادبیات مشابه؛ در اینجا و آنجا، همان فرودگاه و دانشگاه را پُتکی کرده و به شیوه‌های گوناگون -گاه زیرکانه و در لفافه؛ و گاه تند و آتشین- بر سر غرور و غیرت و حیثیت نیشابور و نیشابوری می‌کوبند.

فرزندان سرزمینم! به آه و اشک؛ به شیون و زاری؛ از ژرفای جانم، با التماس و تضرع، بس ناله‌ناک و بی‌باک، از ژرفنای جان، فریاد می‌زنم: به حق عزّت و شرافت، سوگند که در شان حیثیت این مردم فرهنگمدار بردبار نیست که گاه و بی‌گاه، به بهانه‌های جور و واجور، به زیر بار این منت تحقیرآمیز برود.

گرامیان! راه، روشن است. اولین گام در احیای وجهه و چهره نیشابوری خراسان؛ عبور از این دو منّت و محرومیت بزرگ تاریخ معاصر است: فرودگاه و دانشگاه؛ که به نحو تبعیض‌آمیزی از این دو زیرساخت ملی، محروم مانده است.

مغول، فقط در سال ۶۱٨ هجری، ویرانی نیشابور و چهره نیشابوری خراسان را چشم نمی‌کشید. امروز نیز مغولی دیگر، دروازه‌‎های فرهنگ‌شهر خراسان را به نظاره نشسته است؛ واگرایی و توجه نکردن به منافع جمعی، بزرگ‌ترین تهدید امروز سرزمین ماست. باید با هم از زیر بار این منّت و تحقیر غیر منصفانه خارج شویم.

اگر میخواهیم فرودگاه و دانشگاه دَه، بیست یا سیساله؛ دستاویز تعرض به پیشینه و میراث تمدنی بشکوه چندصدساله خراسانی نشود باید از زیر بار این منّت گاه و بیگاه تکرار مکررات آزاردهنده رها شویم. باید رها شویم ... باید نیشابور را، باید نیشابوری را از زیر بار منت فرودگاه و دانشگاهی که سرمایه‌مان را در آن خرج می‌کنیم، با پولمان، رونقش می‌دهیم؛ اما سرانجام به جای قدرشناسی؛ سرکوفت و تحقیر، نصیبمان می‌شود، رها کنیم.


خراسان را بیآغازیم ...

باید رها شویم ... باید قطع کنیم دست این محرومیت و تبعیض اندوهبار را ... حتی اگر از همین لحظه، این منّت اسفناک، این سرکوفت آزارگر، تمام شود؛ این تجربه اندوهبار، باید سرآغازی شود بر این تفکر:

عدالت و انصاف حکم میکند نیشابور، دومین منطقه پرجمعیت خراسان و شمال شرق کشور (پس از مشهد، مرکز استان خراسان رضوی)، باید زیرساخت‌های دانشگاهی و فرودگاهی در حد و اندازه جایگاهش داشته باشد. این مردم باید این زیرساخت‌ها را در سرزمین مادری‌شان داشته باشند تا هیچ ذهنی به خود جرات ندهد دو سه دهه فعالیت دانشگاهی و فرودگاهی را دستاویز تحقیر مستقیم و غیرمستقیم نیشابور خراسان قرار دهد. نیشابور را از زیر این بار محرومیت تبعیض‌آمیز رها کنیم تا باری دیگر، خراسانی که خزانه فرهنگ و دارالعلم ایران و فخر ایران و ایرانی بود، آغاز شود. با هم، خراسان را بیآغازیم .../ نیشابور فردا