نیشابور فردا

نیشابور فردا

وبگاه کانال مستقل خبری، تحلیلی، اجتماعی و توسعه‌محور نیشابور فردا
نیشابور فردا

نیشابور فردا

وبگاه کانال مستقل خبری، تحلیلی، اجتماعی و توسعه‌محور نیشابور فردا

نگاهی دیگر به سربداران؛ فرصت بزرگ تاریخی ایرانیان، قربانی آشفتگی‌های حکمرانان محلی

سربداران، حکومت مبتنی بر محلی‌گرایی

نیشابور فردا

(کانال مستقل خبری، تحلیلی، اجتماعی و توسعه‌محور نیشابور)

https://t.me/neyshaburfarda

http://neyshaburfarda.blogsky.com

سربداران، نخستین دوره حکمرانی ایرانی است که مذهب تشیع اثنی‌عشری را به رسمیت شناخت. تفکرات و تعالیم پیشوایان معنوی و رهبران فکری این جنبش از جمله شیخ خلیفه مازندرانی (آمل)، شیخ حسن جوری (نیشابور)، شیخ عزالدین سوقندی (نیشابور) و ... جریان‌ساز جنبش‌های آزادیخواهانه در مناطق دیگر ایران در برابر ملوک‌الطوایف ایلخانی قرن ٨ ق گردید.

تعارض مداوم میان آرمان‌ رهبران فکری و منافع حکمرانان نظامی از ویژگی‌های بارز سربداران است که نتیجه آن در تلاش مستمر حکمرانان برای حذف و حتی قتل رهبران فکری نمود پیدا کرده است.

تاریخ، حتی از عدم توافق و تزاحم گسترده منافع  در میان خود حکمرانان حکایت می‌کند. در این حکومت محلی که بخشی از غرب خراسان و بخش‌هایی از قومس را در حوزه قلمرو خود قرار داد؛ ۱٢ حکمران، جمعا به مدت کمتر از ۴٧ سال حکومت کردند.

میانگین کمتر از ٣.٩ سال دوره حکومت حکمرانان؛ و انتقال قدرت از طریق قتل «دو سوم» حکمرانان، نشان‌دهنده حجم تزاحم منافع و آشفتگی حکمرانی در سطح شخصیت‌های طراز اول حکمران سربداری است. رویدادهای دوره سربه‌داری‌ها که از خیزش و شورش مردم غیور روستای باشتین (از توابع شهرستان داورزن امروزی) در ٧٣۶ق آغاز شد و با تسخیر سبزوار (در ٧٣٧ق) که نزدیکترین شهر به مرکز قیام بود، به تاسیس حکومت سربداری‌ها انجامید؛ در رده سران سربداری، نزاعی مستمر و کوششی عظیم را برای کسب و جایجایی قدرت به نمایش می‌گذارد:

- قتل عبدالرزاق باشتینی (اولین حکمران سربداری) به دست برادرش وجیه‌الدین مسعود باشتینی (دومین حکمران) در ٧٣٨ق.

- قتل رهبر معنوی قیام (شیخ حسن جوری) به دستور وجیه‌الدین مسعود باشتینی در ٧۴٣ق.

- قتل محمد آی تیمور (سومین حکمران) به توصیه خواجه شمس‌الدین علی (ششمین حکمران) و به دست کلو اسفندیار (چهارمین حکمران) در ٧۴٧ق.

- قتل کلو اسفندیار (چهارمین حکمران) به دست نظامیان سربداری (وابسته به جناح حکمرانان) در ٧۴٨ق.

- خلع شمس‌الدین فضل الله باشتینی (پنجمین حکمران) از قدرت (در ازای دریافت ۴۰۰۰ خروار ابریشم از خزانه سربداران) در ٧۴٩ق.

- مفلوک کردن درویش هندوی مشهدی (از رهبران معنوی قیام) به دستور خواجه شمس‌الدین علی چشمی (ششمین حکمران)

- قتل خواجه شمس‌الدین علی چشمی (ششمین حکمران) به دست پهلوان حیدر قصاب (نهمین حکمران) و هماهنگی خواجه یحیی کراوی (هفتمین حکمران) در ٧۵٣ق.

- قتل خواجه یحیی کراوی (هفتمین حکمران) به دست برادرزنش خواجه علاء‌الدین کراوی در ٧۵٩ق.

- قتل پهلوان حیدر قصاب (نهمین حکمران) به دست پهلوان حسن دامغانی (یازدهمین حکمران) در ٧۶۱ق.

- قتل خواجه لطف‌الله باشتینی (دهمین حکمران) به دستور پهلوان حسن دامغانی (یازدهمین حکمران) در سال ٧۶٢ق.

- تبعید درویش عزیز مجدی (از رهبران معنوی قیام) به عراق به دستور پهلوان حسن دامغانی (یازدهمین حکمران).

- قتل پهلوان حسن دامغانی (یازدهمین حکمران) به دستور خواجه علی موید سبزواری در سال ٧۶۶ق.

- قتل درویش عزیز مجدی (از رهبران معنوی قیام) و هفتاد نفر از یاران وی، به دستور خواجه علی مؤید سبزواری (آخرین حکمران) در سال ٧٧٧ق.

- تخریب مقبره رهبران معنوی قیام (شیخ خلیفه مازندرانی و شیخ حسن جوری) و حکم به لعن آنان به دستور خواجه علی موید سبزواری.

- تسلیم حکومت سربداری و پایتخت سربداران به تیمور گورکانی به دست خواجه علی موید سبزواری در اثر ناتوانی در ساماندهی حاکمیت و روند روزافزون اختلافات سران و شورش‌های داخلی در سال ٧٨٢ق.

 

داده‌های ارائه شده در مطلب بالا؛ اشاره و نگاهی به دستاورد حاکمیتی این دوران در حوزه جغرافیایی خراسان است. در مراجعه به تاریخ سربداران، بطور کلی می‌توان گفت:

- بی‌توجهی به راهنماهای پیشوایان و نخبگان دوراندیش جنبش و در نتیجه: فاصله گرفتن از اهداف آزادیخواهانه و  بیگانه‌ستیزانه جنبش؛

- ارج نهادن بر منافع و جاه‌طلبی‌های شخصی و محلی به جای تاکید خردمندانه بر مصالح جمعی، منطقه‌ای و ملی؛

- نگاه کاسبکارانه و جاه‌طلبانه به حکومت‌گری که ضمن تضعیف مشروعیت حکمرانی، جایی برای همگرایی و هم‌افزایی نمی‌گذاشت؛

از مهم‌ترین عواملی هستند که همچون مانعی بزرگ بر سر راه گسترش و استقرار اثربخش و نافذ تفکرات و تعالیم روشنگر پیشوایان و نخبگان معنوی و فکری جنبش در سرتاسر ایران گردید. بدین ترتیب، این فرصت بزرگ تاریخی که در خراسان ایجاد شده بود، در بلوای تعارض و تزاحم و آشفتگی حکمرانان سربداران، از دست ایرانیان رفت تا ایران عزیز، باز هم عرصه تاخت و تاز و ویرانگری بیگانه‌ای سفاک و خونریز، به نام «تیمور گورکانی» گردد.

تاریخ؛ گنجینه تجربیات گذشته و چراغ راه آینده است./ نیشابور فردا

@Neyshaburfarda

استاد شفیعی کدکنی و دو تن از اهالی فرهیخته کدکن در ارتفاعات کوه سپیدر

نیشابور فردا

(کانال مستقل خبری، تحلیلی، اجتماعی و توسعه‌محور نیشابور)

https://t.me/neyshaburfarda

http://neyshaburfarda.blogsky.com

شهر کدکن بر دامنه جنوبی کوه سپیدر ‌واقع شده است. رشته کوه سپیدر از مجموعه ارتفاعاتی است که دشت نیشابور را از دو ناحیه و دشت زاوه (تربت حیدریه) و ترشیز (کاشمر) جدا می کند. در واقع بخش کدکن، جنوبی ترین ناحیه دشت نیشابور را در بر می‌گیرد.

این رشته کوه؛ به روایتی، به خاطر داشتن دره‌‌هایی که تا دیرزمانی از سال پوشیده از برف هستند سپیدر نام گرفته است. قله‌ای که در زمینه تصویر خودنمایی می‌کند ملکوه یا ملکان نام دارد. ملکوه با ارتفاع ۳۰۱۳ متر؛ از قله‌های معروف حوزه جنوب دشت نیشابور و از نمادهای طبیعی بخش زیبا و تاریخی کدکن است./ نیشابور فردا
تصویر: وبلاگ کدکن (تاریخ و فرهنگ کدکن)

المان زیبای ابریق در شهر جغتای

نیشابور فردا

(کانال مستقل خبری، تحلیلی، اجتماعی و توسعه‌محور نیشابور)

https://t.me/neyshaburfarda

http://neyshaburfarda.blogsky.com

این المان زیبا در جبهه شمال شرقی تقاطع بولوار پاسداران و امام علی شهر جغتای، نصب شده است.

شهر جغتای، مرکز شهرستان جغتای، در شمال غربی استان خراسان رضوی است و در ۱٨۰ کیلومتری شمال غربی شهر نیشابور واقع شده و از طریق جاده سرتاسری جغتای – جوین – خوشاب – فیروزه - نیشابور به یکدیگر مرتبط می‌شوند.

شهر زیبای جغتای، به عنوان یکی از حاکم‌نشینان و مراکز سیاسی و حاکمیتی ولایت بزرگ جوین (کویان) در کنار آزادوار، آق‌قلعه و نقاب یکی از نقاط تاثیرگذار در تحولات تاریخی و فرهنگی منطقه جوین کهن است. این منطقه در جغرافیای امروز، شامل شهرستان‌های جغتای، جوین، و بخشی از خوشاب است که در مسیر اصلی شاهراه خراسان به ری و آذربایجان قرار داشته و هرات، مرو و نیشابور را به بسطام و ری و غرب فلات ایران متصل می‌نموده است.

ارتقای جاده سرتاسری این منطقه به بزرگراه، یکی از مهمترین اقدامات در احیای موقعیت مواصلاتی، تجاری و گردشگری شهرستان‌های منطقه دشت زرخیز و تاریخی جوین، ارزیابی می‌شود/ نیشابور فردا

نیشابور را از زیر بار این دو منّت و محرومیت بزرگ تاریخ معاصر، رها کنیم!


نیشابور فردا

(کانال مستقل خبری، تحلیلی، اجتماعی و توسعه‌محور نیشابور)

https://t.me/neyshaburfarda

http://neyshaburfarda.blogsky.com

 

 

فاصله ملموس بین برخورداری و محرومیت

در تصویر بالا، از فاصله ملموس بین دو شهر در استان خراسان رضوی، سخن گفته شده است. پیش از این؛ بسیار، درباره «فاصله ملموس بین بهره‌مندی و محرومیت» از زیرساخت‌های ملی، سخن گفته‌ایم. اما در اینجا می‌خواهیم از رهایی بگوییم؛ رهایی از منت و محرومیتی بزرگ که در دوران معاصر، بر نیشابور خراسان رو اشده است.

تصویر بالا بخشی از نوشته مهدی مقصودی، مدیر مسئول نشریه ستاره شرق است که در یک وبسایت خبری محلی منتشر شده. چنانکه در سایت مذکور آمده است: خانم هاجر چنارانی، نماینده نیشابور، در آیین بزرگداشت شیخ حسن جوری که ۳۱ مرداد در روستای جوری برگزار شده بود؛ از اینکه در همایشی (برگزار شده در سبزوار)، نام شیخ حسن جوری از محوریت برنامه حذف شده، انتقاد کرده و سخنانی را مطرح کردهاند. خلاصه؛ جناب مقصودی ستاره شرق، در مطلبی به انتقاد از سخنان خانم چنارانی پرداخته و انذار داده که: «خانم چنارانی! این آخرین ذره‌های صبر ماست!»

خانم چنارانی، جدا از اینکه نماینده مردم باشند یک شخصیت سیاسی دارای تفکر خاص خود هستند که این تفکر، با هیچ منطقی، قابل تعمیم به مردم حوزه انتخابیه‌شان نیست و قاعدتا ایشان، چنانکه تمایل داشته باشند، موضوع را تبیین و تشریح خواهند نمود. بنابراین محتوای سخنان ایشان و همچنین سخنان جناب مقصودی در تفسیر سخنان ایشان، قابل توجه و موضوع بحث ما نیست و نمی‌تواند باشد. هر چند در مطالب تاریخی مطرحشده توسط جناب مقصودی، جای بحث هست؛ اما حساب تاریخ را باید از کشمکش‌آفرینی‌های مخاطب‌ساز رسانه‌ای جدا کرد و به عبارتی، ایشان را هم می‌توان شامل همان انتقادی دانست که خودشان در بخش چهارم مطلبشان و البته به درستی، بر حریف مفروض‌شان وارد کرده‌اند. پس بهتر است که استنادات تاریخی که توسط فعالان و شخصیت‌های سیاسی مطرح می‌شود را اعتبار موثری ننهیم و آن حرف و پیام اصلی که در لایه‌های پنهان و ناپیدای مطلب، نهفته است را هویدا سازیم.

گرامیان! ما در نوشته تصویر بالا، از بطن مطلب جناب مقصودی، لُب کلام را خارج کرده‌ایم و در پیش دیدگان شما بزرگواران به نمایش گذاشته‌ایم. هدفی که نویسنده مطلب، می‌خواهد به آن دست یابد، لُب کلام نیست ... لُب کلام رسانه، آن چیزی است که به درد مردم می‌خورد. به درد مردم ... . البته به تعبیری، شاید هم آن چیزی است که قرار است به درد مردم بیفزاید. به نظر می‌رسد کلام جناب مقصودی، از این نوع است.

گرامیان! فرهیختگان! بزرگان ارجمند! ما با یک «هندوانه سربسته» مواجه نیستیم. این هندوانه، چندین سال است که بشکافته و بطن و طعم و رخ آن، عیان است. لطفا سری به رسانه‌های محلی بزنید و بیشتر آن کسانی که اصطلاح «غرب خراسان رضوی» را ساخته و با همه انتقاداتی که بر نحوه کاربرد آن وارد است؛ بر این شیوه خود، سماجت می‌ورزند ... (برای اطلاع بیشتر این لینک‌ها را ببینید: لینک 1؛لینک 2؛ لینک 3؛ لینک 4). باری؛ بطن مطلب، عیان است و در این معنا، آنچه که عیان است؛ اتفاقا این بار، و بارها و بارهای دیگر، حاجت به بیان است. باید گفته شود؛ تا راهی از اندیشه و تامل، به اهداف پس پرده بُرده شود. آنچه که عیان است، در کلیت مطلب آقای مقصودی، دقیقا همان چیزی است که جناب مقصودی، نهان در لابلای مطلب خود، آن را زیرکانه و با این ادبیات تاثیرگذار بیان کرده‌اند:

نیشابوریان! اگر نیشابور را سرافراز می‌خواهید؛ اگر از اینکه در بزنگاه‌های گاه و بیگاه، مورد نوازش منّت تحقیرآمیز این و آن، قرار بگیرید، به ستوه آمده‌اید؛ شهر شما، نیشابور شما، باید دو زیرساخت مهم و انکارناپذیر فرهنگی (دانشگاه درخور ملی) و ارتباطی (فرودگاه تجاری) را داشته باشد.

شاید خواسته قلبی جناب مقصودی نباشد و شاید باشد؛ اما سوابق حوزه فکری که ایشان ادبیات آن را بازگو می‌نماید و شامل چند وبگاه، وبلاگ و کانال و اکانت شبکه اجتماعی است، این سخنان را به همین شیوه و شبیه به این، سال‌هاست که تکرار و بازتولید می‌نمایند. به قولی: «ما عادت کرده‌ایم»


به اندوه و درد می‌گویم؛ به آه و اشک ...

عزیزان جان! من نویسنده، به اندوه و درد می‌گویم: فرزندان و همشهریان ما؛ سال‌ها و سال‌ها، فرودگاه و دانشگاهی را رونق داده‌اند که امروزه، گروهی با لحن‌های مختلف اما ادبیات مشابه؛ در اینجا و آنجا، همان فرودگاه و دانشگاه را پُتکی کرده و به شیوه‌های گوناگون -گاه زیرکانه و در لفافه؛ و گاه تند و آتشین- بر سر غرور و غیرت و حیثیت نیشابور و نیشابوری می‌کوبند.

فرزندان سرزمینم! به آه و اشک؛ به شیون و زاری؛ از ژرفای جانم، با التماس و تضرع، بس ناله‌ناک و بی‌باک، از ژرفنای جان، فریاد می‌زنم: به حق عزّت و شرافت، سوگند که در شان حیثیت این مردم فرهنگمدار بردبار نیست که گاه و بی‌گاه، به بهانه‌های جور و واجور، به زیر بار این منت تحقیرآمیز برود.

گرامیان! راه، روشن است. اولین گام در احیای وجهه و چهره نیشابوری خراسان؛ عبور از این دو منّت و محرومیت بزرگ تاریخ معاصر است: فرودگاه و دانشگاه؛ که به نحو تبعیض‌آمیزی از این دو زیرساخت ملی، محروم مانده است.

مغول، فقط در سال ۶۱٨ هجری، ویرانی نیشابور و چهره نیشابوری خراسان را چشم نمی‌کشید. امروز نیز مغولی دیگر، دروازه‌‎های فرهنگ‌شهر خراسان را به نظاره نشسته است؛ واگرایی و توجه نکردن به منافع جمعی، بزرگ‌ترین تهدید امروز سرزمین ماست. باید با هم از زیر بار این منّت و تحقیر غیر منصفانه خارج شویم.

اگر میخواهیم فرودگاه و دانشگاه دَه، بیست یا سیساله؛ دستاویز تعرض به پیشینه و میراث تمدنی بشکوه چندصدساله خراسانی نشود باید از زیر بار این منّت گاه و بیگاه تکرار مکررات آزاردهنده رها شویم. باید رها شویم ... باید نیشابور را، باید نیشابوری را از زیر بار منت فرودگاه و دانشگاهی که سرمایه‌مان را در آن خرج می‌کنیم، با پولمان، رونقش می‌دهیم؛ اما سرانجام به جای قدرشناسی؛ سرکوفت و تحقیر، نصیبمان می‌شود، رها کنیم.


خراسان را بیآغازیم ...

باید رها شویم ... باید قطع کنیم دست این محرومیت و تبعیض اندوهبار را ... حتی اگر از همین لحظه، این منّت اسفناک، این سرکوفت آزارگر، تمام شود؛ این تجربه اندوهبار، باید سرآغازی شود بر این تفکر:

عدالت و انصاف حکم میکند نیشابور، دومین منطقه پرجمعیت خراسان و شمال شرق کشور (پس از مشهد، مرکز استان خراسان رضوی)، باید زیرساخت‌های دانشگاهی و فرودگاهی در حد و اندازه جایگاهش داشته باشد. این مردم باید این زیرساخت‌ها را در سرزمین مادری‌شان داشته باشند تا هیچ ذهنی به خود جرات ندهد دو سه دهه فعالیت دانشگاهی و فرودگاهی را دستاویز تحقیر مستقیم و غیرمستقیم نیشابور خراسان قرار دهد. نیشابور را از زیر این بار محرومیت تبعیض‌آمیز رها کنیم تا باری دیگر، خراسانی که خزانه فرهنگ و دارالعلم ایران و فخر ایران و ایرانی بود، آغاز شود. با هم، خراسان را بیآغازیم .../ نیشابور فردا

جوین بزرگ (جغتای و جوین)؛ پیشینه غنی تاریخی و فرهنگی، و مساله توسعه جاده‌ای در امروز


جوین، سرزمینی است با تاریخی کهن؛ گسترده در شمال غربی خراسان رضوی امروز که شهرستان های جغتای و جوین امروز را در بر می‌گیرد. نام دیگر این سرزمین تاریخی، کویان است؛ یکی از کهن‌ترین و غنی‌ترین نواحی خراسان که شخصیت‌های فرهنگی بزرگی مانند امام الحرمین جوینی، عطاملک جوینی، حمویه جوینی و ... از آن برخاسته‌اند. یکی از حوزههای اصلی مشترکات خطه بزرگ، سرسبز و تاریخی جوین با نیشابور؛ پیشینه عمیق تاریخی و شمار فراوان شخصیتهای مشترک فرهنگی است؛ که میتواند زمینهساز همکاریهای مشترک در حوزه گردشگری تاریخی، فرهنگی و طبیعت باشد.

خطوط ریلی (راه آهن) یکی از مهم‌ترین زیرساخت‌های توسعه همکاری شهرستان‌های نیشابور، جوین و جغتای به شمار می‌آید و البته ارتقای جاده کنونی این شهرستان‌ها و ارتقای آن به بزرگراه نیشابور - فیروزه - خوشاب - جوین - جغتای - میامی، یکی از مهم‌ترین عرصه‌های همکاری این شهرستان‌ها در امروز و آینده است که تاثیرات عمیقی در تحول وضعیت حمل و نقل، گردشگری، تجارت، صنعت، کشاورزی و از همه مهم‌تر: گسترش تعاملات فرهنگی و اجتماعی منطقه شمال غرب خراسان رضوی خواهد داشت. خلاصه اینکه این کانال مواصلاتی؛ دروازه‌ای تازه‌ای را به روی توسعه شهرستان‌های نیشابور، فیروزه، خوشاب، جوین و جغتای خواهد گشود. پتانسیلی که به هر دلیل؛ بلااستفاده مانده است.

سرانجام اشاره به این نکته خالی از لطف نخواهد بود در مطالعات علمی که پروفسور ایوانف در زمینه گویش‌های مردم خراسان انجام داده؛ در بین همه گویش‌های خراسان؛ گویش مردم نیشابور و جوین را به خاطر همسانی و نزدیکی بسیار به هم، در یک گروه گویشی طبقه‌بندی نموده است.

 میدواریم سیاستگزارن توسعه استان، مخصوصا مسولان شهرستان‌های یادشده؛ این پیشینه‌های عمیق و کهن را بیش از پیش ارج نهاده و فراتر از خط‌کشی‌ها و مرزها و مصلحت‌های صوری و ظاهری سیاسی این روزها؛ مسائل مشترک توسعه این منطقه را که محرومیت‌زدایی زیرساختی منطقه شمال غرب خراسان رضوی را به ارمغان می‌آورد؛ با جدیت و اهتمام و همگرایی بیشتری پیگیری نمایند. مردم این منطقه؛ بسیار فراتر از زمان ما؛ قرن‌ها و هزاره‌هاست که با یکدیگر، خویشی و تعامل دارند؛ مرزها و خط‌کشی‌ها بسیار جابجا شده است اما این مردم و نیاکان پرافتخارشان؛ وارسته و رها از خط‌کشی‌های سیاسی و مطامع دیگران؛ همواره، برای دمیدن شور زندگی و آبادانی این سرزمین کهن، بسیار کوشیده‌اند.

و مخلص کلام اینکه: بزرگراه نیشابور – فیروزه – خوشاب - جوین – جغتای – میامی؛ از اولویت‌های توسعه منطقه شمال غرب استان خراسان رضوی است.  و از توانمندی‌های مواصلاتی این محور مواصلاتی، عبارتند از:

- زیرساختی استراتژیک برای ارتباط پایدار جاده‌ای میان چهار استان: خراسان رضوی، خراسان شمالی، سمنان و گلستان در شمال شرق کشور

- دارای پیشینه‌ای کهن؛ و شاخه اصلی جاده ابریشم (جاده خراسان بزرگ: نیشابور به جوین و ری)

- ارتقای این جاده، نقش موثری در دسترسی بهتر و سریعتر جمعیت نزدیک به دویست‌هزار نفری شهرستان‌های جغتای، جوین، خوشاب و فیروزه به مرکز استان (مشهد) و پایتخت کشور (تهران) خواهد داشت.

- این جاده، زیرساخت توسعه گردشگری در شش شهرستان یادشده است.

- این جاده، دستیاری برای جاده امروزی مشهد به تهران است و حتی از نظر اقلیمی و جاذبه‌های طبیعی، نسبت به جاده یادشده که از مسیر کویری و بیابانی عبور می‌نماید؛ بسیار غنی‌تر بوده و با از میان رفتن خستگی‌های ناشی از اقلیم بیابانی، همراه با ایجاد تنوع در مناظر طبیعی، باعث کاهش خستگی مفرط رانندگان و پیشگیری از حوادث جاده‌ای ناشی از یکنواختی مسیر بیابانی می‌شود.   

ناحیه تاریخی - فرهنگی خراسان غربی


خراسان بزرگ ایران‌زمین، سرزمینی است پهناور که در جغرافیای سیاسی امروز؛ کشورهای ایران، ترکمنستان، ازبکستان، قرقیزستان، تاجیکستان و افغانستان، آن را در میان گرفته‌اند.  در نگاهی جغرافیایی-تاریخی؛ این خراسان بزرگ، به چهار بخش بزرگ تقسیم می‌شود که هر یک از این بخش‌ها را یک «رَبع» ‌نامیده‌اند و هر یک از ربع‌ها از یکی از چهار شهر عمده و تاثیرگذار خراسان بزرگ؛ یعنی نیشابور، مرو، هرات و بلخ نام گرفته‌اند: ربع نیشابور، ربع مرو، ربع هرات، ربع بلخ.

ربع نیشابور، در برگیرنده استان‌های خراسان کنونی ایران معاصر است و از ولایت‌های عمده آن: ترشیز، بیهق، جوین، جاجرم، اسفراین، خبوشان، اسفند، جام، باخرز، خواف، زاه، رخ، زوزن، بوزجان، طوس، نسا، ابیورد، قهستان، جنابد و ... می‌باشد. این مجموعه؛ خراسان بزرگ غربی تاریخی – فرهنگی را شکل می‌دهند. «خراسان غربی»، اصطلاحی است دارای پشتوانه غنی و تنومند تاریخی و فرهنگی که به جغرافیای بخش غربی خراسان ایران بزرگ فرهنگی اشاره می‌نماید. ربع نیشابور یا خراسان غرب، از جایگاه و پیشینه پرباری در در تاریخ و فرهنگ ایران برخوردار است.

از بخش غربی خراسان کهن و بزرگ (ربع نیشابور دوره اسلامی یا ساتراپی ابرشهر دوران ساسانی)، شخصیت‌های ادبی، علمی و فرهنگی بزرگی همچون حکیم فردوسی توسی، حکیم خیام نیشابوری، شیخ عطار نیشابوری، شیخ عبدالرحمن جامی، ابوالوفاء بوزجانی، عطاملک جوینی، خواجه نصیرالدین توسی، ابوالفضل بیهقی و ... برخاسته‌اند. خراسان غربی، رقم‌زننده رویدادهای بزرگ تاریخ و تحولات سرنوشت‌ساز ایران عزیز، مانند قیام ابومسلم خراسانی، تاسیس اولین حکومت مستقل ایرانی طاهریان، استقبال و میزبانی آبرومند و شکوهمند از حضرت امام رضا به عنوان نقطه عطف تاریخ شیعه، قیام موسوم به سربداران در مقابل بیگانگان ایلخانی و ... می‌باشد. شهر نیشابور، مرکز فرهنگی و کانون تحولات سیاسی – اجتماعی؛ خراسان غربی در دوران شکوفایی و پویایی نقش‌آفرینی آن در ایران بزرگ بوده است.

پیشینه و پایگاه فرهنگی شاخص و تاثیرگذار بخش غربی خراسان بزرگ و کهن به عنوان یکی از حوزه‌های جغرافیای تاریخی-فرهنگی ایران، کاملا شناخته؛ و دارای مستندات تاریخی حجیم و متواتر است. در واقع؛ عبارت «خراسان غربی» حامل پیشینه تاریخی، میراث مشترک فرهنگی و هویت جمعی همه شهرستان‌های خراسان امروزی ایران و همه خراسانیان مستقر در استان‌های خراسان ایران معاصر است.

«ایرنا»، داستان «غرب خراسان رضوی» و باز هم قصّه‌ی پُرغصّه‌ی «محرومیّت» و «تبعیض»!

باز هم داستان دل‌انگیز «غرب خراسان رضوی»!

اما این بار «ایرنا»؛ و باز هم قصّه‌ی پُرغصّه‌ی «محرومیّت» و «تبعیض»!

 

نیشابور فردا

(کانال مستقل خبری، تحلیلی، اجتماعی و توسعه‌محور نیشابور)

https://t.me/neyshaburfarda

http://neyshaburfarda.blogsky.com


 

داستان دل‌انگیز «غرب خراسان رضوی»

پرداختن به مسائل توسعه‌ای با نگاه به ابعاد و زوایای منطقه‌ای و فراشهرستانی؛ همراه با همه مزایای ناشی از فراگیر بودن؛ اما گاه با واکنش‌هایی، گاه احساسی و شتابزده، از سوی افرادی که به هر دلیل؛ اهداف و منافع  متعارض و متناقض نگاه منطقه‌ای به توسعه دارند، روبرو بوده است. مدیر کانال تلگرامی عصر سبزوار (با حدود ٩۵۰۰ عضو) یکی از مشتریان پر و پا قرص «نیشابور فردا»ست که همواره از واکنش‌های این‌چنینی وی بهرمند بوده‌ایم. دارنده کانالی با تفکری خاص که به عنوان مثال در مطلبی درباره احداث «بزرگراه قوچان- چکنه - بام- اسفراین- سنخواست- جاجرم- میامی» هشدار داده که این بزرگراه، تهدیدی برای موقعیت جاده «قوچان - سبزوار» است! آخرین مورد مرتبط با این کانال که در «نیشابور فردا» مورد بررسی قرار گرفت اتهام متوقع بودن «مدیر متخصص، پرتلاش و خدمتگزار یک فرودگاه» بود!

به هر لحاظ؛ باید قدردان وجود چنین فعالیتهایی بود که خواسته یا ناخواسته؛ مصداقها، مستندات و فرصتهایی در اختیار ما قرار میدهند تا با دستی پُرتر به پیگیری مسائل و چالش‌های توسعه حوزه ابرشهر خراسان بپردازیم. این بار نیز یکی از نوشته‌های این مدیر خاص (در تصویر بالا ببینید)، فرصتی دیگری برای بررسی و پیگیری مسائل توسعه، در اختیارمان قرار داد؛ هرچند این فرصت، خواسته قلبی وی نیست! چند ماه پیش، موضوع استفاده‌های جهت‌دار و غیرمسولانه (و البته: بسترساز کدورت و تفرقه) از اصطلاح «غرب خراسان رضوی»؛ در قالب یک مقاله بلند و پُر و پیمان، توسط «نیشابور فردا» مورد بررسی، نقد، آسیب‌شناسی و اطلاع‌رسانی عمومی قرار گرفت. اما در برابر شواهد، استدلال‌ها و روشنگری‌های مطرح‌شده در آن مقاله و مطالب پیرو آن؛ به جای تغییر مسیر به سوی مسولیت‌پذیری، اصلاح روش اشتباه و نامهربانانه گذشته؛ واکنش‌های احساسی، تقابلی و غیر حرفه‌ای، بهانه‌تراشی‌ها و طفره‌روی‌ها (مانند آنچه در تصویر بالا می‌بینید) ادامه یافت.

به هر حال؛ نه در سطح مطالب سایت‌ها، وبلاگ‌ها، کانال‌ها و صفحه‌ها شبکه‌های اجتماعی محلی بلکه پیگیری و روشنگری موضوع در سطح خبرگزاری‌های رسمی (مانند ایرنا)، به خاطر اینکه مصداقی از تعرض به حقوق جغرافیایی-سیاسی مردم خراسان است؛ به عنوان یکی از محورهای اطلاع‌رسانی «نیشابور فردا»، مورد توجه است. به امید خدا، به فراخور فرصت‌هایی که این گرامیان دوست‌داشتنی، با توجه به روند متداولشان، در آینده نیز ایجاد خواهند کرد؛ ابعاد و زوایای دیگری از این موضوع را با خوانندگان گرامی به اشتراک خواهیم گذاشت. مقاله یادشده در اینجا در دسترس است.

از آنجا که هدف ما در این نوشته، پرداختن به موضوع حائز اهمیت دیگری است؛ به توضیحات ارائه شده در بالا اکتفا نموده و یادآور می‌شویم: توسعه آگاهی عمیق نسبت به «جغرافیای سیاسی و تاریخی منطقه» در نزد افکار عمومی (عموم مردم)، بستری اثربخش برای پیشگیری از تکرار رخدادهای ناگوار، ناپسند و غیر قابل باوری از قبیل جداسازی چهار روستای حوزه انتخابیه نیشابور و فیروزه به شمار می‌آید. به همین خاطر؛ در راستای پیشگیری از این قبیل رویدادها، که با تضییع حقوق مردم سر و کار دارد، می‌توان نقش بسیار موثر و انکارناپذیری را برای رسانه‌ها قائل شد.

 

ایرنا و باز هم قصّه‌ی پُرغصّه‌ی محرومیت و تبعیض:

در بازگشت به تصویر بالا، این چند کلمه ساده (مطرح شده در کانال تلگرامی یادشده)، خیلی ارزشمند و دارای اهمیت است: «... شهر مجاور (نیشابور) که اتفاقا بر خلاف مشهد، سبزوار و تربت حیدریه فاقد دفتر خبرگزاری رسمی دولتی جمهوری اسلامی (ایرنا) است ...».

برای روشن‌تر شدن موضوع؛ مراجعه می‌کنیم به ایرنا. در وبگاه رسمی خبرگزاری ایرنا آمده است: «خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا: IRNA) در عرصه بین‌المللی رسانه‌ای شناخته‌شده به شمار می‌رود و به عنوان بنگاه خبری مادر و ارگان رسمی دولت جمهوری اسلامی، مورد توجه دیگر بنگاه‌های خبری جهان قرار دارد. با توجه به جایگاه ایرنا، بخش مهمی از استنادهای رسانه‌های داخلی و خارجی به رویدادهای ایران، منطقه و حتی جهان، موضع‌گیری‌های مسولان و سیاست‌های رسمی کشور معطوف به خبرگزاری جمهوری اسلامی است.» بله، خبرگزاری ایرنا ارگان رسمی دولت است و از بودجه و اعتبارات ملی، برخوردار. و قطعا دفترهای خبر این خبرگزاری نیز، تابع این برخورداری می‌باشند. پس شهرهای مورد اشاره کانال تلگرامی یادشده نیز برخوردارند. و اما چرا نیشابور، «نابرخوردار» و «محروم» است؟!

برای پاسخ به این سوال؛ بهتر است نیشابور را بیشتر بشناسیم.

- شهر نیشابور، «دومین شهر پُرجمعیت خراسان یا شمال شرق کشور» (بعد از مشهد و «قبل از سبزوار، بجنورد، بیرجند و تربت حیدریه») است. شهرستان نیشابور و حوزه انتخابیه نیشابور و فیروزه نیز دارای همین وضعیت است.

- نیشابور با پیشینه تاریخی و فرهنگی تاثیرگذار در حوزه خراسان؛ ستون و استوانه «هویت تاریخی و فرهنگی خراسان» ایران است به نحوی که حق شکوه تاریخ و تعالی فرهنگ خراسان را بدون یادکرد مکرر نام و نشان نیشابور نتوان شناخت.

- نیشابور، «کانون و جریان‌ساز فعالیت‌های فرهنگی، ادبی و هنری در شمال شرق کشور» است. هر چند تاکنون، بسترهای به رسمیت شناختن اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی نیشابور به عنوان و جایگاه «اداره کل»، فراهم نشده است اما تنها «دانشکده هنر» شمال شرق کشور در نیشابور مستقر است و همچنین این شهر، تنها شهر نیمه شرقی کشور است که توانسته جایگاه «پایتخت کتاب ایران» را کسب نماید. آرامگاه و هویت دو تن از شخصیت ملی و جهانی ایران (خیام و عطار) که دارای روز بزرگداشت در «تقویم رسمی کشور» هستند، در نیشابور است.

- نیشابور، دومین «قطب صنعتی» شمال شرق کشور، پس از مشهد؛ و «قطب شاخص کشاورزی» (زراعت و دامپروری) با جایگاه ممتاز کشوری است.

- نیشابور بر اساس اسناد راهبردی و بالادستی کشور، «منطقه نمونه بین‌المللی گردشگری» است یعنی با داشتن جاذبه‌های تاریخی، فرهنگی و طبیعی ممتاز، پتانسیل بالای جذب گردشگر بین‌المللی دارد و فعالیت منسجم رسانه‌های دارای بُرد ملی و تاثیر بین‌المللی مانند ایرنا، از زیرساخت‌های بی‌بدیل اطلاع‌رسانی این منطقه به شمار می‌آید.

آیا نیشابور، با همه این توانمندی‌ها؛ پتانسیل تولید و انعکاس خبری کمتری از مواردی که در تصویر بالا آمده، دارد؟! آیا اگر تصور نماییم با نوعی بی‌مهری و کم‌توجهی و احتمالاً سیاستگزاری‌های ناسنجیده (و تلویحاً تبعیض‌آمیز) در تخصیص زیرساخت مهمی مانند دفتر نمایندگی خبرگزاری رسمی دولت کشورمان، در منطقه شمال شرق کشور مواجهیم؛ به بیراه رفته‌ایم؟!

از جان باید اندیشید: چرا شهر، شهرستان و منطقه‌ای چنین پراستعداد؛ در اثر این محرومیت‌های سهواً یا عمداً رواشده، باید در معرض تفاخر و استضعاف افراد ناکارآزموده، جویای نام و ظاهراً جاه‌طلب قرار بگیرد که به خیال خودشان، کار رسانه‌ای می‌کنند اما تفاوتی میان «بزن در رو»‌های رایج در این روزگار کژرفتار، با رسالت و اخلاق حرفه‌ای رسانه‌ای ندارند؟! آیا واقعاً نیشابور، حداقل در اندازه نام‌هایی که این افراد مطرح می‌کنند؛ پتانسیل تولید و انعکاس خبر در ارگان خبری رسمی کشور را ندارد؟!

الحق و الانصاف که اینچنین نیست. باید شعله سوزان و رنج‌افزای این تبعیض و محرومیت را خاموش کرد و یا بیفزاییم این را نیز بر لیست همه تبعیض‌ها و محرومیت‌هایی که در حوزه‌های دیگرِ ارتقا و توسعه «شبکه بهداشت و درمان»، «تقسیمات سیاسی بخش‌ها»، «جاده‌های مواصلاتی»، «دانشگاه»، «فرودگاه» و ... بر دومین شهر و شهرستان و حوزه پرجمعیت شمال شرق کشور (نیشابور)، نسبت به شهرستان‌ همجوارش، روا شده است!

بله، دقیقا در همان جاها و همان زیرساخت‌هایی که شهرستان‌ همجوار از محل اعتبارات و سرمایه‌های ملی از آن‌ها برخوردار شده، و برخی افراد محلی، به انحاء و صور مختلف، آن‌ زیرساخت‌ها را مایه تفاخر و استضعاف نیشابور قرار می‌دهند (!!!)؛ ما در همانجاها دچار محرومیتیم. دچار «محرومیت» هستیم. دچار محرومیت ... بهتر بگوییم: دچار «تبعیض». خواسته یا ناخواسته؛ عمداً یا سهواً؛ چه فرقی می‌کند! لطفا، به این تبعیض‌ها، پایان دهید. آتش سوزان تبعیض را خاموش کنید.

چترها را باید بست ... زیر باران، باید رفت!

جاده نیشابور - فیروزه - خوشاب - جوین - جغتای و توانمندی‌های آن

توانمندیهای مواصلاتی جاده نیشابور - فیروزه - خوشاب - جوین - جغتای

جاده نیشابور - فیروزه - خوشاب - جوین - جغتای و توانمندی‌های آن


نیشابور فردا

(کانال مستقل خبری، تحلیلی، اجتماعی و توسعه‌محور نیشابور)

https://t.me/neyshaburfarda

http://neyshaburfarda.blogsky.com


جاده نیشابور - فیروزه - خوشاب - جوین – جغتای؛ زیرساختی استراتژیک برای ارتباط پایدار جاده‌ای میان چهار استان «خراسان رضوی»، «خراسان شمالی»، «سمنان» و «گلستان» در شمال شرق کشور است. این جاده در غرب شهرستان جغتای، از طریق میامی به استان سمنان؛ و از طریق جاجرم به استان گلستان می‌رسد.

این جاده کهن، دارای پیشینه‌ای دیرین و شاخه اصلی جاده ابریشم (جاده خراسان بزرگ: نیشابور به جوین و ری) است. به عبارتی دیگر: راه باستانی ابریشم از شیان در شرق چین آغاز شده و از طریق سین‌کیانگ (ترکستان چین) به آسیای میانه  و شهرهای مهم خراسان همچون سمرقند و بخارا و مرو و سرخس به شهر نیشابور (ابرشهر: مرکز خراسان غربی) می‌رسید و از اینجا به جوین بزرگ، پل ابریشم، بسطام (در شهرستان شاهرود امروزین)، دامغان و خوار به ری (در جنوب تهران کنونی) می‌رسید و پس از عبور از همدان و کنگاور و قصر شیرین وارد بغداد شده و سرانجام با طی مسیر به جهت غرب به انطاکیه در کناره دریای مدیترانه می‌رسید. این جاده باستانی، کانال اصلی تجارت و ارتباطات جهانی دوران قدیم است. بنابراین جاده نیشابور - فیروزه - خوشاب - جوین – جغتای، به عنوان بخشی از شاخه اصلی جاده ابریشم دارای پتانسیل بالایی در حوزه گردشگری تاریخی و فرهنگی می‌باشد.

به علت عدم رسیدگی لازم در سال‌ها و دهه‌های گذشته، این جاده از بهرمندی از پتانسیل‌های بالای گردشگری و مواصلاتی خود، محروم مانده است. گفتنی است ارتقای این جاده، نقش موثری در دسترسی بهتر و سریع‌تر جمعیت نزدیک به دویست هزار نفری شهرستان‌های جغتای، جوین، خوشاب و فیروزه به مرکز استان (مشهد) و پایتخت کشور (تهران) خواهد داشت. اگر به منطقه‌ای که این جاده تحت پوشش خود قرار می‌دهد توجه کنیم جمعیتی چند میلیونی را در چهار استان  در شمال شرق کشور در بر می‌گیرد./ نیشابور فردا